مامانا امروز یه اتفاقی واسه بچم افتاد،مردمو زنده شدم،بخدا تاالان توشوکم، امروز خونه مامانم بودم دوتاخواهرامم اومدن اونجا،بچه من تازه بیدارشده بود اما توجاش دراز کشیده بود،خواهر زاده هام داشتن بازی میکردن تقریبا سه متر بابچه من فاصله داشتن بعد یکیش گوشی مامانو پرت کرد از اون فاصله خورد به پیشونی پسرم، همون لحظه پیشونیش ورم مرد،لپشم کبود شد،تواون لحظه انقد حالم بد شد مثل دیوونه ها جیغ میزدم و گریه میکردم زنگ زدم اورژانس گفت تاسه چهار روز صبرکن اگر حالت تهوع ،بیحالی ،بیقراری نداشت مشکلی نداره،این اتفاق ساعت پنج بعدازظهر افتاد بعد یساعت به بچم شیر دادم غذا دادم خداروشکر بالا نیورد،مث روزای دیگه بازی میکنه،بیحالم نیس، زبونم هزاران بار لال یعنی امکان داره تو این سه چهار روز که اورژانس گفت یکدفعه خدای نکرده حالش بد بشه یا بیاره بالا، تورو خدا اگر تاپیک منو خوندید جواب بدید خیلی نگرانم،ازطرفی خبرم دوروزه پریودم عقب افتاده سه تا تست دادم دوتاش مثبت بود یکیش منفی، اگر باردار بوده باشم خب این ترسی که امروز داشتم جیغایی که کشیدم یعنی امکان داره به بچه تو شکمم آسیبی رسیده باشه؟

۱۳ پاسخ

استرس به خودت وارد نکن انشالله که چیزی نیس فردا دوباره چکش کن وحسابی حواست باشه وبه تست اعتماد نکن برو ازمایش بده حتما

تااین بچه هاروبزرگ کنیم ازاسترس آب شدیم ماهان روز۱۳به درسیخ داغ کباب روگرفت تودستش سریع تاول زدانقدرگریه کردهلاک شدخیلی بدسوخته بمیرم الهی

اوف از خواهرزاده من.... پسرم دو روزه بود از بیمارستان که آوردیم خواهرزاده ام با توپ زد تو سر بچه دو روزه😬
بعد که یه ماهش بود خواهرم پسرم رو پا گشا کرد...باز خواهر زاده ام تو‌مهمونی بدو بدو کرد و بازم افتاد رو سر بچه، دقیقا با باسن نشست رو پیشانی پسرم.😬

عزیزم‌ پسر من ضربه خورده بود قسمت شقیقه هاش که خطرناک بود ... دکتر میگفت پیشونی اگه باشه استخوان محکم تری داره.

دور از جونت. من سر بارداریم پدرم فوت شد. از این استرس بالاتر نداریم که. الانم پسرم سالم و خوبه. چشام کف پاش🧿

چخبره این همه استرس
این بچه قراره بره مدرسه سرکار تو پارک
این همه استرس نداره مواظب ش باش
بسپارش ب خدا

عزیزم نگران نباش انشالله که چیزی نیس به علی اصغر نذر کن و حاملگیتم ناشکری نکنی بگو خدایا راضیم به رضای تو ....مامان من خدا خواسته حامله شده بود خیلی ناشکری میکرد روزی که داداشم به دنیا اومد من از پشت بوم خونمون افتاده بودم که بابام خیلی نذر و نیاز می‌کنه خداروشکر هیچی نمیشه بهم ...همه چیزو به خدا بسپار توکل کن به خودش ،♥️♥️

عزیزم نمی‌خوام استرستو بیشتر کنم کاش میبردی دکتر ی عکس میگرفتن سر خیلی جای حساسیه

نه عزیزم خدا رحم کرده چیزی نمیشه اما حواستم باش بهش پسر منم سرش زیاد ضربه خورده مهم همون چند ساعت اول بیشتر که چیزی نشده

عزیزم من دکتربردم پسرم افتاده بود روسرامیک، گفت هراتفاقی بخوادبیفته همون یکی دوساعت اول خودشو نشون میده گفت سردرد بیقراری بیحالی، تهوع استفراغ، خونابه یا زردابی که ازبینی بیاد و به ندرت بیهوشی، سریع بیار اورژانس، گفت تایکی دوساعت اول نذاربخوابه، اگه خوابید توخواب نیشکونش بگیر ببین هوشیاری داره یانه، همینا

حامله هم باشی اگه خونریزی نداشته باشی تا فردا چیزی نمیشه ولی حتما یه سونو برو مطمئن باش حتما بچه هست یا نه

ای جونم هم ناراحت شدم هم خوشحال
نترس عزیزم انشاالله که تو این چند روز هیچ اتفاقی نمیفته و فقط یه ضربه سطحی بوده
واسه بچه توراهیت هم همینطور چیزی نیس

خداروشکر چیزی نیست نترس پسر منم از رو صندلی افتاد رو کاشی یه صدایی داد سرش بردم عکس گرفتن گفتن نترس چیزی نیست تا 72ساعت دیدی حالش خراب نمیشه ینی چیزی نیست

سوال های مرتبط

مامان معجزه خدا مامان معجزه خدا ۱۵ ماهگی
سلام بعد یک هفته سخت خواستم تجربه این روزا بگم،دختر من بدون علامت تب کرد بردم دکتر گفت گلو التهاب داره و ویروس جدید که ۳ شب تب همراه ،دختر من تا تب ۳۹/۵ میرفت و هیچ داروی تب پایین نمیاورد فقط شاید نیم ساعت همش بالا بود و مدام تن شویه پاشویه میکردم ،شب سوم آنقدر وحشتناک بود که ۳۹/۵ دایین نیامد بردم بیمارستان نیکان اونجا هم همون حرف ها زدن نصف شیاف دیکلوفناک زدن و کلا تب قطع شد البته سروم نوشتن اما من نزاشتم بزنن ،شب سوم تب تموم شد و بعد بدن درد شدید شروع شد جوری که تن اش تکون نمیتونست بده تو خواب غلت بزنه فقط جیغ میزد بچه مثل چوب خشک شده بود تن اش و تکون نمیداد مجدد بردم دکترش گفت عوارض همون ویروس جدید ،کف پاهاش داغ بود و ورم داشت کمی دکتر گفتن بعد تب این ویروس اسن خالت که دو سه روز رفع میشع ،دارو دادن که کم کم بهتر شد البته من حس میکردم پاشوییه هم ممکن بدن درد بیاره چون خیلی انجام دادم ،حالا از شانس بد دختر من تو همون بیماری دندون هم دراورد ۴ تا که دو تاش نوک زده اما اون دوتا دیگه یه کم زده بیرون یعنی بچه به قدری زجر کشید که فقط من اشک میریختم آنقدر اذیت شد ،امروز خداروشکر بهتره اما بی حالی هنوز یه کم هست شروع کردم چیزای مقوی دادن تا جون بگیره ،
مامان 👶araz مامان 👶araz ۱۶ ماهگی
بازم شب شد و عذاب وجدان و هزار تا فکر و خیال...
پسرم یه مدته خیلییییی بد جیغ می‌کشه می‌دونم طبیعیه و تو این سن همشون این کار میکنن ولی من خر یه مدته خیلی عصبی شدم و نمیتونم خودمو کنترل کنم امشب خونه خواهر همسرم بودیم آراز انقد جیغ کشید که ما اصلا صدامون به هم نمی‌رسید یعنی انکار جیغ براش یه جور بازی شده نه که بگم گریه می‌کنه فقط جیغای بنفش منم یهو از کوره در رفتم و سرش داد زدم خدا منو بکشه با اون چشمای معصومش یجوری بغض کرد و به بقیه نگاه کرد اون لحظه خواستم بمیرم از دادی که سرش کشیدم بخدا نمیتونم خودمو کنترل کنم چیکار کنم چرا انقد زود از کوره در میرم آخه چه غلطی بکنم با این اعصاب لعنتیم هرکاری میکنم خودمو آروم کنم نفس عمیق میکشم هر کاری میکنم ولیییی تاثیری نداره روم الانم دارم از عذاب وجدان خفه میشم لعنت به من که انقد عصبی شدم
حاملگی خیلی سختی داشتم بعد اونم افسردگی بعد زایمان و یهو ام فتق پسرم پاره شد و عمل و هزار تا چیز دیگه از اونموقع به حدی اعصابم ضعیف شده که واقعا موندم از دست خودم چه کنم به نظرتون برم پیش مشاور تاثیری داره یا برم پیش روان پزشک؟؟؟؟