۳ پاسخ

اصلا نترس اولش خیلی ادیت میشی و دهنت کاملاااا سرویس میشه مخصوصا اگه شوهرت باهات همراهی نکنه ولی بعد از دوسه هفته اینققققدر قوی و مستقل میشی ک دوسه تا بچه رو میتونی باهم نگه داری

نه عزيزم تنها نيستي منم همنطوري فكر ميكردم دقيقا منم خواهرم تا دو هفته پيشم بود بعدش رفت كلا كن خودم همه كاراي پسرم رو انجام ميدادم، اولاش سعي كن به كسي بگي حداقل ناهار رو برات درست كنه كه كمتر اذيت شي، يكم سخت هست ولي از پسش بر مياي ♥️

من اوایل خیلی میترسیدم تا وقتی شبا خاهرم نکه میداشت دیکه از یجایی ب بعد با اینکه خونه مامانم هستم کفتم شبا خودم نکه میدارم و کسی نیاد و ترسم خیلی ریخت

سوال های مرتبط

مامان دلانا❤️ مامان دلانا❤️ ۱ ماهگی
یه حس عجیبی دارم....
یه حس ترس استرس ذوق نگرانی ناراحتی...
این اخرین روزاییه که توی دلمی
حس ترس و استرس دارم از روز زایمان که نکنه مشکلی واسه تو یا خودم پیش بیاد از اتاق عمل میترسم از دردای بعدش از زایمان طبیعی ام وحشت دارم از طولانی بودن روندش و درد شدیدی که ازش شنیدم
حس ذوق دارم که قراره ببینمت بغلت کنم و باهات زندگی کنم حس راحتی دارم که دیگه این روزای سخت داره تموم میشه دیگه سختی هایی که کشیدم داره تموم میشه بدن دردام استرسام تموم میشه از این به بعد دیگه وقتی میخوابم راه میرم میشینم جاییم درد نمیکنه دیگه بدون استرس میتونم کارامو بکنم و برگردم به زندگی عادی...
حس نگرانی دارم از سختیای بچه داری از بی قراری هات از شب نخوابیدنام از مشکلاتی که ممکنه واست پیش بیاد از اینکه نتونم و از پس بچه داری بر نیام از اینکه یه تجربه جدید و عجیب میخوام کسب کنم...
و در اخر حس ناراحتی دارم بخاطر اینکه میدونم خودم قراره دیگه زندگی نکنم دیگه نتونم برم پیش دوستام نتونم هروقت هرجا خواستم با خیال راحت برم نتونم برم بیرون نتونم تفریح کنم و دیگه خونه نشین و پیر بشم....
خلاصه که خیلی حالم یه جوریه این روزا
بماند به یادگار از ۱۴۰۴/۰۲/۳۰