تنها چیزی ک خوشحالم میکنه اینه ک حداقل چند ماهی نزدیک اون یکی پسرم هستم اگه باباش اجازه بده هر وقت دلش خواست بیاد پیشم ببینمش این یکی بچمم خوشحال میشه اونجا مامانمو میبینه و هر روز میبرمش پارک و خانه بازی میتونه بازی کنه بلکه زبان باز کنه حرف بزنه اینجا ک همش تو خونه تنها بودیم و گوشی بازی میکرد دلم به اینا خوشه وگرنه میمردم از غصه

نمیدونم چراحس میکنم شوهرت بعدطلاق نمیادبگیرتت چون اگه واقعامیخاستت نه حرفای زن بابات نه هیچکس دیگه ای یذره براش مهم نبود به حرف هیچ ابدی گوش نمیکرد دودستی تورومیچسبید

😪😪😪😪

ببین چرا داری خودت و شوهرت گول میزنی اونجوری که شما از زن بابات حرف میزنی حتی طلاق بگیری باز دوباره صیغه بشی بازم کار خودش میکنه تازه اونجا بدترم میشه به نظرم فقط برو شکایت کن ادعای حیثیت کن یکبار بترسونش همونجور که تو برای بابات مهم نیستی باباتم برای تو مهم نباشه زندگی خودت بکن با یک مشاور حرف بزنید عجولانه تصمیم نگیرین اون بهد طلاقم ولتون نمیکنه

چرا میخوای موفقتی طلاق بگیرید؟ مکه زن بابات جیکار کرده

نمیشه اگه عکسارو فرستادن بگید یکی دشمنی کرده با هوش مصنوعی و اینا درست کرده

عزیزم بهتره طلاق بگیری خودتم راحت میشی فقط ب شوهرت بگو همون تا اخر خرجتونو بده یاام برات کار جور کنه ک بری سرکار اینجوری هم پسر بزرگت کنارته هم کوچیکه سرگرم میشه هم خودت اعصابت اروم دیگ ام غصه نمیخوری استرس نمیگیری

ببخشیدا کنجکاو شدم اگه دوست نداشتین جواب ندین
پس الان این پسرتون که یک سالو یازده ماهشه مال شوهر دومتونه؟

من اصلا نفهمیدم چی شد مگه پسرت همیشه پیشت نیست