۱۰ پاسخ

دختر منم شیطون نیس فقط عصبی و لجبازه. در کابینتارو محکم میبنده یه چیزی پرت میکنه من و باباشو میزنه.‌داستانا داریم سرش

من می‌دونم اذیت میشی اما بنظرم مدارا کن و نشون نده ک از رفتارش خیلی ناراحتی
جنبه های خوب دیگه ای حتما داره اونا رو بلد کن
وقتی عصبی بهش تذکر نده
می‌دونی می‌خوام دقیقا وقتی عصبی بفهمه تو همراهی نه مقابلش اونوقت زود آروم میشه

عزیزم چرا مهد نفرستادی ، احتمالا بره مهد سرگرم بشه آروم میشه

به نظرم مشاور کودک ببری بیشتر جواب میگیری دارو نده گناه داره بچه

باید براش قانون گذاری کنی رفتارهای بدوخوب رو براش توضیح بدی بفهمه چیه وبدون چه کاری تشویق داره چه کاری تنبیه داره شرمنده اینو میگم الان جلوشونگیری پس فرداتومدرسه روبچه های مردم این کارهاروانجام میده یابامعلم یاباهرکس دیگه وقتی وارد جامعه بشه بقیه که پدرومادرنیستن باهاش مدارا کنن عزیزم پیش روانشناس رفتی چی گفت بهت ادامه دادی جلسات رو

دقیقااا دقیقاااا عین دختر منم.‌من دارو میدمش.

یه مادری بود تو مطب می‌گفت بچه اش با خوردن قرص آروم شده خیلی بهتر شده ولی رو بچه من تاثیری نداشت
البته ندادن دارو عوارض خیلی بیشتر از دادن
مهم عصاب بچه آروم بشه باز خودتون صلاح میدونید من تو بطن کارم وقتی پسرم چشم باز می‌کنه تا زمانی که چشش میبنده من آرامش ندارم البته یه دایمی خوبه فقط وقتی عصبی میشه

پسر من دوسال و هشت ماهشه این رفتارا رو داره یعنی دیگه بریدم به علاوه لجبازی هاش و جیغ جیغاش

دختر منم همینه و این ژن رو از پدرش به ارث برده متاسفانه

خدا به همه مادرا توان بده بچه های این دوره خیلی بد شدن

سوال های مرتبط

مامان دردونه مامان دردونه ۵ سالگی
سلام روزگارتون خوش
اول بگم قضاوت نکنید....من واقعا از دست پسرم کلافه ام...امروز رفتم دنبالش مهد کودک میبینم بینیش قرمزه میگم چی شده میگه خاله زده به مربیش گفتم زنگ زده میگه خودش جدبدا خودش رو میزنه موهاش میکشه گلوش فشار میده‌.. دمپایی شو گاز میگیره میگم تو خونه اینجوری نمیکنه شاید از کسی توی مهد یاد گرفته میگه نه بخدا کسی اینجوری نکرده...ی پسر شیطون هست اونم به شدت بچه شما نبوده....هیچ روشی روش جوابگو نیس اینو خودمم میدونم از کسی هم ترسی نداره ... نمیدونم چه کنم اومدم کلی باهاش حرف زدم شروع میکنه فحش دادن مثلا میگه زهرمار و اینا ...حالا خودم گفتم اینو تو عصبانیت ولی این از دم همون حرفی که نباید بزنه رو درجا تکرار میکنه اونم هر روز....این بماند شلوارش در اورد شروع کرد خندیدن و رقصیدن دیگه زدم سیم اخر لباسمو پوشیدم لباس اونم پوشیدم بغلش کردم گفتم دیگه نمیخامت هی مبخام باهات منطقی باشم اروم باشم کنترل کنم ‌.....جایزه تشویق.بی توجهی...محبت...حرف ..‌قصه اینا همه رو رفتم حتی مشاوره که اونم اصلا راضی نبوددم همون جلسه اول شروع کرد به تجریه تحلیل زندگی من ...همسر من زیاد خونه نیس و وفتش با بچه ها نزدیک به صفره....مشاور هم میگفت تو قربانی هستی تو این زندگی تو شاید پذیرفتی اما بچه نه تو باید جور پدر رو بکشی،😒 من هم در حد توانم متوسط براشون وقت میزارم همه چی هم براش فراهمه چه کنم دیگه