۵ پاسخ

والا گاهی پسر منم همینه اصلا اون روز به هیچ صراطی مستقیم نمیشه دائم گریه و بهانه و اویزون همه چی شدن

واسش حزر امام جواد بخون و بنویس، ترسیده پسر بزرگتر من اینجوری بود از خاب بلند میشد انگار کسی و میبینه نشونش میداد گریه میکرد بالاسرش قرآن میزاشتم الان دیگ خوب شد

از یه چیزی ترسیده یا چشم خورده پسر من وقتی چشم میخوره این جوری هست یه زاغ دور سرش بچرخون چهار قل بخون بزار روی گاز تا اب بشه بعد یه کم از زاغ رو بزن وسط دوتا ابروش بقیه اش هم بنداز توی کوچه

الهی قربونش برم بیقراره 😢یا مریض شده یا از چیزی ترسیده یا دندون درمیاره

ماهلینم بود تا خود ساعت ۴صبح بیقرار بود دوباره ۸بیدارشد گریه دیونه شدم پریودم هستم

سوال های مرتبط