سلام من اومدم بعد از چند روز تجربه زایمانم رو براتون تعریف کنم ۴۰هفته شدم بدون درد رفتم بیمارستان گفتن برو۴۱هفته بیا منم گفتم من طاقت ندارم نمیتونم دیگ راه برم اگ میشه منو معاینه تحریکی کنید اوناهم گفتن باش ولی چون دو سانتی بمون تربت نرو روستاتون برام سونو بیوفیزیکال نوشت رفتم انجام دادم همه چیز خوب بود وزن بچه رو خیلی بالا زد ک سونو گرافی هم گف بچه باید دیگ دنیا بیاد منم شبش موندم تا صب درد داشتم و لک دیدم صبحش رفتم دوباره بیمارستان معاینه شدم اونم تحریکی بازم ک دیگ لخته خون ازم نیومد دردام شدت کرده بود میگف هنوز ۳سانتی منم طاقت نداشتم ماما گف برو خونه دوباره بعد از ظهر بیا منم رفتم خونه دوش گرفتم تا ظهر دیگ بی طاقت شدم داشتم از درد میمردم رفتم بیمارستان دوباره ماماهای بدجنس میگفتن تو قیافت ب زن زاعو نمیخوره مامانم دیگ عصبانی شد گف بچمو کشتین چرا انقد معاینه میکنیدش دیگ گریم گرف گفتم میرم بیمارستان خصوصی خیلی گریه کردم یکی از ماماها گف تو ۴سانتی بیا آن اس تی بده دیگ دادم انقباض شدید داشت بچه دیگ خیلی شکمم سفت بود حرکاتش کم شده بود بلاخره بستری شدم ب هزار بدبختی 😭😭

۷ پاسخ

مبارکه عزیزم انشالله قدمش پرخیروبرکت باشه

به سلامتی ان شاءالله
کدوم بیمارستان زایمان کردید؟
حتما اول رفتید نهم دی

آخی عزیزم منم الان استرس شدید دارم کدوم بیمارستان زایمان کردی

مبارکه انشالله به سلامتی
آخرش همون طبیعی آوردی یا سزارین شدی؟

خدایی جرعتی میخواد زایمان طبیعی
چون دردش رو کشیدم میگم حالا تازه ب آخرش نرسیدم انقد درد داشتم
درد وحشتناکی داره در نهایت هم آدم جر میخوره😐

الهی عزیزم مهم الانه ک بچه ات صحیح و سالم بغلته

عزیزم واقعاا سخته ولی آخرش شیرین میشه قدم نو رسیده مبارک😘

سوال های مرتبط