۱۳ پاسخ

من ساعت پنج صبح تست زدم دیدم منفیه یکم گریه کردم پیش شوهرم یکمااا اون خیلی بچه دوست داشت یکم دلداری داد خوابید منم دوباره رفتم سرویس ای داااد مثبت زده😐همونجا شکوندمش😐😐از استرسسسسس نمیدونم چرا شکونمش😐😂😂

من این باکسو درست کردم دادم به شوهرم ..از سرکار اومد بهش گفتم رفتم واست هدیه کردم به پاس زحماتت ایقد خوشال شده بود گف بزا حدس بزنم چی خریدی گفتم حدس بزن گف رفتی زیر شلواری خریدی ..ایقد خندیدم گفتم بگردمت ک اینقدر سطح توقعت ازم پایینه😂😂 ..دیگ خلاصه وقتی دید از خوشحالی گریش گرفته بود ...

تصویر

اینم تست من که بعد از یکسال و نیم اقدام رفتم مشهد و پریودم ۹ روز بود عقب افتاده بود رفتم حرم‌کلی دعا و گریه کردم بعد اومدم هتل این تست رو زدم چند ثانیه نشد مثبت شد سریع عکسشو فرستادم واسه شوهرم گفتم مبارکه شوهرمم زنگ زد و دوتامون گریه میکردیم
شوهرم همراهم نیومده بود مشهد

تصویر

اینم واسه من

تصویر

عکستو چطور کارتونی کردی راهنمایم کن😞

دانشجو بودی ک فهمیدی بارداری؟

آره اینم مال من😍

تصویر

خیلی حس خوبی داشت که فهمیدم باردارم منم نگ داشتم

تصویر

اینم از من

تصویر

اخیییی

من داشتم ریختم تو فلش من زدم هیچ خطی نبود خیلی کمرنگ در حدی که با ذره بین دیدم رفتم ازمایش ۲۵۰ بود بتا ۵ روز بعد دوباره تست زدم

رم بدم

آره داریم

سوال های مرتبط

مامان آرسام و آویسا مامان آرسام و آویسا ۱۱ ماهگی
حاملگی آرسام (پارت ۳)
منم شک کردم و رفتم سراغ بی بی چک 🙄۵تا بی بی چک داشتم یکی برداشتم و زدم مثبت شد 😏
گفتم امکان نداره حتما خرابه بی بی چک کاذب نشون میده😞 ...
دوباره دوتا دیگ زدم دیدم ن مثبت شد .😐🙄
از واتساپ پ دادم ب شوهرم خیلی سرد گفتم اومدنی ۵ تا بی بی چک بخر اونم گفت داری ک .
گفتم سه تا زدم مثبته شک دارم ک خراب باشن گفت ببینم عکسشو دادم و اونم یه استیکر ک ماشا میشا بود و دستاش برده بود بالا و دندوناش معلوم بود فرستاد بالاشم نوشته بود اخ جووووووووون 🤩😂
یادش بخیر اونموقع بی بی چک دونه ای ۵۰۰ تومن بود 😂
شوهرم رفته بود گفته بود ۵ تا . طرف فککرده این ۵ تومن میخاد بهش ۱۰ تا بی بی چک داده بودن...
وقتی اومد کلی خندیدم و دوتا برداشتم رفتم سرویس زدم دیدم مثبته 😂.
شب دوباره دوتا دیگ زدم دیدم مثبته 😂
نصف شب باز دوتا دیگ زدم مثبت بود 😂
فردا صبحش ساعت ۶ باز دوتا زدم اینم مثبت بود😂.دیگه شوهرم بیدار کردم و گفتم همش مثبته بریم ازمایش 😂
الان میگین چ اسکل بودم اخه قبلا یکی مثبت کاذب شده بودم خیلی میترسیدم ...
اونموقع یدونه زدم و دیدم مثبته ب مامانم گفتم . بابامم داداشاش جمع کرد اومد خونه من و فرداش من پریود شدم 😂😂😂...
مامان نیهان جون مامان نیهان جون ۱۱ ماهگی
💥پارت دوازدهم💥
شروع زندگی مشترک با کسی که هیچ علاقه ای بهش نداشتم برام خیلی سخت بود سخت‌تر این بود که یه کوچه با خونمون فاصله داشتم و اجازه نداشتم برم خونشون مادر شوهرم یه زن افسرده ای بود که سال ۸۴ پسرش فوت شده بود سال۸۵ از همسرش طلاق گرفته بود سال ۸۶ هم من عروس شده بودم زنده خیلی گریه میکرد یه لحظه که تنها میشد با صدای بلند گریه میکرد الاهی دورش بگردم فدای دلش بشم که چه درد بزرگی رو تحمل میکرد و من درکش نمی‌کردم. نمیتونست تو خونه بشینه هر روز می‌رفت خونه دوستش اونجا سرش گرم میشد همه چی یادشمیرفت عصر میومد خونه شام می‌خوردیم بعداز شامم دوستش با دختران میومدم دورهمی. که مادر شوهرم احساس تنهایی نکنه خدا مرگ فرزند رو قسمت هیچ کس حتی دشمن آدمم نکنه واقعا سخته مدتی گزشت من حالت تهوع داشتم به خواهر شوهرم گفتم رفت تست گرفت بله من باردار بودم بارداری من باعث خوشحالی مادر شوهرم شد و اون تقریبا از اون حال و هوا دراومد روزها و ماه ها گزشت و شد ماه آخره من منم داشتم به زایمان نزدیکتر میشدم یه شب که تابستون بود همه تو حیاط خوابیده بودن منو مادر شوهرم مثل همیشه توی اتاق خوابیده بودیم. دیدم درام داره شروع میشه بیدارش کردم گفتم درد دارم گفت وقته زایمانه. ولی تحمل کن وقت بگزرون بعد بریم بیمارستان از الان بریم هر کس میاد معاینه می‌کنه. دردت میاد. صبح شد دیگه من تحملم تموم شد همه رو بیدار کردیم منو بردن بیمارستان. پسرم به دنیا اومد پسری که مرده زندگیمه تکیه گاه منه رفیق منه آنقدر خوشحال بودم از به دنیا آمدنش احساس میکردم این یه نفر فقط و فقط برای من آفریده شده الان همون آقا پسره ۱۶سالشه نفسم به نفسای اون بنده