۶ پاسخ

عزیزم حق داری منم تا چند روز دیگه زایمان دارم پسرم سه سالش سخته. از الان دارم بهش میگم که اگر بخوام اجی رو شیر بدم. بهت میگم. یا اون موقع سعی میکنم بیشتر بهش توجه کنم بچه رو بسپارم به مامان خواهرم بیشتر با پسرم. باشم. سخته. ولی فقط سه ماه. یکم که بچه بزرگ بشه بخنده براش اونم خوب میشه.

بهش محبت کن باهاش حرف بزن،از کسی کمک بخاه که وقتت کمی ازاد بشه روزی ی ساعت با دخترت بازی کنی حرف بزنی چون اگر الان انرژی نزاری تخم حسادت و تو دلش کاشتی بعدا خیلیییی برات سخت میشه،از مشاورم کمک بگیر

سلام عزیزم منم دخترم سه سالشه همینجوریه
سعی کن وقتی همسرت یا کسی دیگه هست به پسرت رسیدگی کنن یا وقتی پسرت خوابه به دخترت رسیدگی کنی
عصبی شدن طبیعیه خوبه که کنترل میکنی و نمیزنیش
چجوری خودتو کنترل میکنی من از کنترلم خارجه🥲

تا میتونی بیشتر ب دخترت توجه کن پسرت ک حالا کوچولو محبت متوجه نمیشه با داد اینا باهاش حرف نزن لج میکنه

اره عزیزم،تازه زایمان کردی هورمونات بهم خورده،،

سخته میگذره خدا خودش صبرشو میده

سوال های مرتبط

مامان 🩷MAHLIN🧿 مامان 🩷MAHLIN🧿 روزهای ابتدایی تولد
خانوما من ک خودتون میدونید بارداریم چطور گذشت شوهرم چطور باهام رفتار کرد گریه کردم بیشتر وقتا فک میکردم بعد اینکه زایمان کنم دیگ کلا عوض میشه و منو خیلی دوست میداره چون زایمان خیلی دردناک و وحشتناکه ولی ولی همه چی برعکس شد شوهرم با اینکه من زایمان خیلی خیلی سختی داشتم ی بار هم چه تو بیمارستان روبرو چه تو گوشی با پیام یا زنگ حالمو نپرسید من بهش گفتم ک مردم زنده شدم گفت باش تموم شد تموم شد بعد زایمانم هم مادرش چند بار منو به گریه انداخت الآنم گ خونه خودم هستم مادرشوهرم ازم مراقبت می‌کنه ولی بخاطر نوه اش نه بخاطر من ک بخورم شیر داشته باشم بچمو سیر کنم وگرنه از من هم مراقبت نمی‌کرد الان میگین مامانت چرا نمیاد مامانم دوره و دو سه بار فقط تونست بیاد ولی واقعا الان ۱۲ روزه انگار اینجا تو زندان هستم و زیر فشار روحی هستم چندین بار منو به گریه انداخت همش ناراحت افسرده هستم شوهرمم شهرستان دانشگاهه یعنی صبح تا شب هم اینو دخترش پیشم میمونن یعنی الان تو ی وضعیتی هستم ک دارم میمیرم