۶ پاسخ

هیچ وقت تو کوچه نفرستش

هیچوقت تو کوچه نفرستش بفرستش مهد

من مهد گذاشتمش
برو مهد رو قشنگ با شوهرت ببینید بعد برید ثبت نام کنید
منم دخترمو بردم دو روز رفت سرویس بهداشتی ش حیاط بود نمی‌رفت
امروز رفتیم عوض کردیم مهدشو خداروشکر 😍😍

من میفرستم مهد بعدم‌ک‌میاد ناهار میخوره خستس غروبم میبرمش بیرون یا فیلم میبینیم بام

اصلا نزار بره بیرون افغانی ن ا د ر س ت هست بلا سربچت درمیارن

32 تاکارگر افغانی ب ی دختر بچه7 اهوازی تجاوز کرده بودن مرده بود جستشم تو دیوار پنهان کرده بودن

خیلی خوبه هم‌چند ساعت با هم‌سناش بازی میکنه،هم کلی چیز یاد میگره. حق داره بچه هرچقدر ماها باهاشون بازی کنیم اونا نیاز دارن با هم سنای خودشون باشن. نیلای من کلاس زبان اسکیت و نقاشی میره. قرار موسیقی هم‌ببرمش. هفته ایی یکی دو روز هم با مامان دوستش یا میبریمشون پارک و پیک نیک یا خونه هم که باهم‌باشن

سوال های مرتبط

مامان دوتا دونه الماس مامان دوتا دونه الماس ۴ سالگی
خانما میشه راهنمایی کنید شمابودین چه عکس العملی نشون میدادین !؟پسرهمسایم ۱سال کوجیکترازپسرمن باهم دوستن گه گاه میرن پارک این پسره تامیبینه پسرمن بایکی دیکه بازی میکنه سریع گریه میکنه میره به مادرش میگه که بگو به مهدیاربیاد پیش من بازی کنه مادرشم هنش پسرمنو صدامیزنه طفلک بچه من انگارشده اسباب بازیه اینا .‌یه وقتایی میفهمم دوس نداره بره بااون پسره بازی کنه باچنتا دیگه بچه دوست شده ولی ازبس مادره صدا میرنه تازه اتگاربچه من بهش بدهکاره بایدحتما بره یه گوشه فقط باپسراین بازی کنه منم واقعیتش خوشم نمیاد میخوام بچم باهمه ارتباط بگیره تازه بعًی وقتا اذبت میشه پسرم ولی ازبس باصدای بلتد توپارک مادره داد زده اسم پسرمو گفته بچه مجبوری اومده یه حوری ام صدانیکنه انگارنیادبه زور مبخواد بره بیاره پسرمنو ‌‌چن باری دیدم اعصابم خورد شده ننیدونم جحوری بهش بگم حالا بهش برنخوره میشه شما بگید جام بودین چه رفتاری میکردین .بعضی وقتا پسرم به من نگاه میکنه میخواد ببینه من چی میگم ..این زنه باهاشم البته یه حورایی دوستم همسایس بعضی وقتا مسرمنو انگارتهدید میکنه که اکه نیای بامسرم بازی کنی مامیریم ها ..اینم بگم پسرم فعلا دوست زبادی نداره بیشتر باپسراون بازی میکنه چون زبادپارک نمیبرمش نطرتوتو میگین چه رفتاری میکردین شما جای من بودین؟!
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
بعد از یک سال و نیم کاردرمانی و گفتار درمانی و انواع و اقسام دکتر و دارو. به این نتیجه رسیدم که واقعا دخترم اتیسم داره به هر دری زدم به هر ریسمانی چنگ انداختم که دخترم بهتر بشه نمیخواستم اصلا قبول کنم دخترم اتیسمه اما انگار واقعا همینطوره چون همه علایمشو داره بچه هایی بودن که وضعشون از دختر من خیلی بدتر بود اما با کاردرمانی و گفتار درمانی بهتر شدن اما دختر من لاک‌پشتی داره پیشرفت میکنه الان اونا کاملا خوب شدن اما دختر خیلی باهاشون فرق داره یه مدته کلاسلس خلاقیت و مادر و کودکم میبرم. اما فرق خاصی نکرده میبینم نه دخترم خیلی با بقیه فرق داره. ارتباطش ضعیفه. دوس داره تنها بازی کنه اصلا نمیتونه با کسی دوست بشه یا بازی کنه. کلام رو داره اماحرف زدنش با بقیه فرق داره نمیتونه چیزی رو تعریف کنه. احساسات رو درک نمیکنه و خیلی از مشکلات ریز و درشت دیگه. امروز تو کلاس بازی یخ کنی انجام میدادن کن به زور یکم دخترم رو بردم که بازی کنه اما باز فرار رد رفت سراغ کار خودش. اصلاً بازی کردن بلد نیس انقد دخترم رو بردم و آوردم کلاسای مختلف تو جمع. اما امروز دیدم چقدر خسته شدم. فهمیدم بیخود دارم درجا میزنم انگار دخترم قرار نیس دیگه یه بچه عادی باشه باید اینو قبول کنم اما چ کنم نمیتونم جیگرم کبابه. اگه خدایی نکرده زبونم لال دخترم رو از دست میدادم هم همینقدر ناراحت میشدم. با تمام وجودم خستم از زندگی. هیچوقت حتی یه درصد هم فک نمیکردم یه روزی برسه خدا منو با بچم امتحان کنه. منی که انقد ضعیفم تو این مورد گاهی میگم کاش هیچ وقت بچه دار نمی‌شدم که الان بخوام این همه غم بخورم