۱۱ پاسخ

من اصلا خاطره خوی ازمهد تداشتم من همیشه پشت مادرم گریه میکردم منو نذاره مهدکودک
بااینکه با بچه ها سرگرم میشدم بعدش اما حس جدایی ازمادرم ومحیط دیگه خیلی سخت بود
حس میکردم دیگه مادرم هیچ وقت نمیاد دنبالم :(

آره خودم تو مهد بیمارستان بودم فرار کردم رفتم تو بخش مادرم وقتی منو دید شوکه شد دیگه مهد روسر رئیس مهد خراب کرد بعدم یادمه مربی تا آخرش که من اونجا بودم چب چب نگام میکرد چون تبیخش کردن من ۴ ساله بودم هنوز لباسی تنمه و شبی که از در بیمارستان رفتم تو یادم میاد

خیلی عصبانی شدم، اینهمه پول میگیرن یه دربون ندارن، حداقل آیفون بزارن و در ببندن، معلوم نیست داخل چقدر بی مسولیتن، دخترتون از اونجا ببرین

سلام... به نظرم حتما مهد کودکشو عوض کن

میگفتی بله یا باید درو رو قفل کنید یا یکی مسیول بذارید دم در گم شده بود جوابگو بودین؟؟

دیگه نبرش اونجا حیفه پول که بدی بهشون وقتی مواظب نیستن ریسک نکن

از این به بعد خودتون چند دقیقه منتظر باشید و بعد بیاین خونه تا مطمئن بشید رفته تو کلاس

اتفاقا باید در و قفل کنن
منم دخترم کوچیک بود میزاشتم مهد
در مهد همیشه قفل بود

چرا من خودمم توحیاط مهد بودم دیدم اراس فرار کرد، باید تواون تایم درمهد بسته باشه، اونام میترسن اگه درو ببندن بقیه فک کنن تعطیله، چون جدیدا تومهدا علاوه برمهدبودن وسایل خانه بازی ام گذاشتن، اجاره ها بالا رفته ازپسشون برنمیان، منم چیزی نگفتم، اون دوماهی که بردم خودمم رفتم با این حرکت

اصلا ریسک بزرگیه بچتو اونجا گذاشتی
منم باشم دیگه نمیبرمش

دخترت چندسالشه

سوال های مرتبط

مامان کوچولو بانمک مامان کوچولو بانمک ۱۵ ماهگی