۱۵ پاسخ

دوران دانشگاه یه هم اتاقسگی داشتم روز اخری که میخواستیم بریم اتاقو خالی کردیم همونجایی که تختش بود کل دیواررو سوراخ سوراخ کرده بود خورده بود

بخاطر کمخونی هست‌ به این مشکل میگن هرزخواری.میتونه دلایل روحی هم داشته باشه ولی تو بچه ها معمولا از کم خونیه

۱۰۰ درصد آهن بدنش کمه.
مامانم از داداشم تعریف میکرد که کوچیک بوده گِلِ کفش و یا خاک می‌خورده . می‌میبرش دکتر میگه آهن بدنش کمه و شربت میده خوبِ خوب میشه .

من چند روز پیش دکتر تغذیه صحبت میکرد گوش میدادم میگفت اگر بچه هاتون خوب میخورن و آزمایشاتشون خوب هست مشکلی نداره لاغری یا وزن میتونه به خاطر ژنتیک بچه باشع

بچت کم‌خونی داره ک ب گچ علاقه داره

شاید کم خونی داره آزمایش بده مغزیجات میخوره پسته وفندق بده بخوره

یه چیزی بزن رنگی بشه بعدا پاک میکنی بگو ببین پیشی جیش کرده یا پی پی کرده ببین بازم میره سراغش

دختر منم سفیدی گچ دیوارو میخوره کم خونم هست البته

ممکنه کمخونی داشته باشه. و اینکه نگو نکن، حواسشو پرت کن و از اونجا دورش کن، دیوارم ترمیم کن. اگه قد میکشه نگرانی نداره وزنش

گچ دیوار رو درست کنین، یه ازمایشم ببری بد نیس

به نظرم وزنش خوبه
دختر من ده کیلو یک ماه دیگه تولد سه سالگیشه
اون قسمت هم سعی کن با یه چیزی پرش کنی نتونه بخوره

از دکتر بپرس معمولا وقتی یه ویتامین کم باشه اینجوری میشع

کم خونی نداره؟؟

والا.

اها .بلز وزنش خوب
من تو خونه وزن کردم ۱۱ و خورده ای بود .اهمیت نمیدم دیگه واا

سوال های مرتبط

مامان دختر توت فرنگی مامان دختر توت فرنگی ۳ سالگی
خانوما دختر من خیلی احساسی همش میره میاد منو بوس میکنه میبرمش دستشویی بوسم میکنه میبرمش حموم میگه ممنون بوسم میکنه میگه مامان دوست دارم .. یکم اعصابم خورد میشه میفهمه میاد میگه مامان بخند مامان اخم نکن مامان ناراحت نباش.. همش نازم میکنه دوست نداره منو ناراحت کنه تا یه کاری میکنه من عصبی میشم میگه مامان ببخشید من که کاری نکردم هواسم نبود باباش جرات نداره یکم صداشو ببره بالا زود میگه مهربون باشید بعد به باباش اخم میکنه میگه با مامانم مهربون باش... حالا احتمالا از مهر برم سرکار میخوام بزارمش مهد میترسم آسیب ببینه انقدر به من وابستس.. البته کلاس ساعتی گذاشتم بدون من میمونه ولی برای چهار ساعت تنها تو مهد نمیدونم بمونه یا نه... میگم نکنه از دستم ناراحت بشه این همه احساس داره به من احساسش سرکوب بشه بگه چرا مامانم منو گذاشت رفت.. چند بارم باهاش صحبت کردم گفتم من میخوام برم سرکار گفته نه نرو من تنها میشم نمیدونم چیکار کنم...البته ساعت کاریم کمه هشت تا ۱۲ هست صبح ها هم شوهرم دیر میره ۹...۹:۳۰ میتونه بزاره مهد ۱۲ اینطورا خودم برم دنبالش