۱۱ پاسخ

مادر بودن خیلی سخته

شوهر من بعداز اینکه از سرکار میاد رستا رو میبره بیرون میگه واسه خودت ریلکس کن شماهم بده شوهرت

آره گاهی اوقات لازمه چند ساعتی درباشیم اماکی نگه می‌داره🤕🤕

من بادوتا سروکله میزنم دیروز ب شوهرم گفتم بیاببرشون ثواب ببری یکم .دوساعت بردشون بیرون یکم نفس کشیدم🤣

باز خوبه یکیه ، منکه روانم بهم ریخته یه پسر شر و شیطون ، یک دختر نق نقو .... حتی نمیتونم یه لیوان چای با آرامش بخورم یا سرد میشه یا باید داغ خورد ....
یه دستشویی نمیتونم برم 😮‍💨😮‍💨

واى منم همينطورم كسى رو ندارم نگه داره جز شوهرم اونم ماهى ١بار نگه ميداره برم ارايشگاه انگار هنر كرده بعد همش ميگه خستم سركار بودم و اين حرفا

اخی خواهر دیونه شدیم رفت
منم به شوهرم میگم یه ساعت بگیرش بس که گریه میکنه و بهونه میگیره
دیگه سرسام گرفتم
میگه من خودم از سرکار میام خسته ام، استراحت میخوام
نمیدونم چرا بعضی روزا دیگه بیشتر از حد خودش گریه میکنه و بهونه های الکی میگیره

بده مادرشوهرت مادرت یکم نگهداره یا ببرنش پارک

عزیزم پرستار بگیر حتی ساعتی،نزار بهت فشار بیاد

خیلی سخته منم تو این وضعم الان پشت سرم تیر میکشه دراز کشیدم برا همه چی لج میکنه آلان ی شکلات سبز رنگ دستشه مالیده ب همه جا

واقعا درکت میکنم خیلی خیلی سخته خدا کمکت باشه

سوال های مرتبط