۴ پاسخ

کجا زایمان کردی عزیزم

ماشاالله عزیزم چ چیزی خوردی برا وزنش

چند هفته رفتی سونو وزن دخترت چقدر بود اینجا میگن باید بالا 4500باشه
مبارک باشه قدمش عزیزم🥰

عزیزم خودت چند کیلو بودی؟
دکتر به من گفت فقط هشت ساعت ناشتا باش و صبح بیا واسه عملت
بستری نمیشی

سوال های مرتبط

مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 ۴ ماهگی
تجربه زایمان #سزارین 1

من وارد ۴۰ هفته شده بودم و کامل کامل آماده بودم برای زایمان طبیعی اما هیچ دردی سراغم نمیومد ، دهانه رحمم هم که هیچی باز نشده بود و ماما همراه گرفته بودم که یکبار معاینه تحریکی کرد و یکسانت باز شدم ، بازهم درد خاصی نداشتم دردی بود که قابل تحمل بود خیلی خیلی ورزش میکردم پله میرفتم که زایمان طبیعی راحتی داشته باشم ، ولی دیگه من چهل هفته بودم ، ماماهمراهم گفت باید هر روز نوار قلب بچه رو بگیری و یه سونو هم نوشت برام، سونو رو رفتم انجام دادم وزن بچه ام چهار کیلو بود ، حقیقتن اون شب خیلی از زایمان طبیعی ترسیدم و فقط گریه میکردم و میگفتم وزن بچه بالاست و من نمیتونم.
خداراشکر توی این راه خدا خیلی خیلی هوامو داشت و کمکم کرد ، عکس سونو رو فرستادم برای ماماهمراهم ، گفت وزن بچه بالاست چهار کیلوعه و قبلش هم که معاینه لگنی کردع بود گفت زیاد لگنت مناسب زایمان طبیعی نیست اگر بخایی طبیعی زایمان کنی احتمال اینکه سر بچه توی لگن گیر کنه خیلی زیاده و بعدش باز مجبوری سزارین کنی ، همون شب اینقدر من ترسیده بودم و گریه میکردم که همسرم گفت سزارین کنی بهتره و پیشنهاد دکترم و ماماهمراهمم سزارین بود، فردا صبحش ماماهمراهم بهم زنگ زد و گفت بیا بستری شو برای سزارین منم ساعت هفت صبح بیدار شدم و رفتم حموم موهای شکمم و کامل زدم ، البته کلی هم استرس داشتم و توی راه همش خدا و حضرت فاطمه زهرارو صدا میزدم نذر کردم از بغل زیاد سید مظفر هم مه رد شدم کلی گریه میکردم و دعا میکردم تا خلاصه رسیدم بیمارستان نوار قلب بچه رو گرفتن و دکتر کشیک معاینه کرد و نامه داد برای سزارین ، پرستارا هم اومدن من و آماده کردن که بفرستن برای زایمان
مامان اقا هامین مامان اقا هامین ۳ ماهگی
تجربه سزارین یهویی 😵‍💫 پارت ۱
من از مجردی فوبیای طبیعی داشتم ، میترسیدم شدید ، میترسیدم از اینکه تو طبیعی یهو نصف شب باید صبر کنی که کیسه اب پاره شه 🥴 واسه همین پیگیر سزارین شدم و رفتم نامه روانپزشک گرفتم و بردم بیمارستان و همون موقع بهم اوکی رو داد بیمارستان ...
کلا نینی من تو سونو ها ریزه میزه بود ، و فشار شریان رحمی بالا بود و از ان تی اسپرین می خوردم هفته ۳۷ام که رفتم ،دکترم گفت هفته بعدی واسه ۱۴ دی تاریخ زایمان میدم بهت ، فرستادم سونو بیوفیزیکال...
۱ دی وقتی رفتم سونو بهم گفت igur ( محدودیت رشد رحمی ) شدی وزنش زیاد اضاف نشده ، باید دکترت ختم بارداری بده 😳 ، واای شوک شدم یعنی 🥺 اشکم سرازیر شد
رفتم پیش دکترم ، دکترم گفت حتما امروز عصر برو ۳تا آمپول بتامتازون رو‌بزن ، استرس من بیشتر شد ، بعدش که دید استرسم زیاده گفت یه بار دیگه سونو رو پیش دکتر دیگه که پروفسور بود انجام بده ببینم چی میگه ، اگه اونم همینو گفت ، ختم بارداری میدم 🥺🥴
اسما اسما قصد بارداری
پارت ۱
خب بسم الله الرحمن الرحیم بعداز یکماه تونستم الان تجربه زایمانمو بنویسم
همانطور که از زایمان طبیعی میترسیدم مجبور شدم سزارین اختیاری انجام بدم تو خرم‌آباد بیمارستان دولتی سزارین اختیاری شکم اول انجام نمیده فقط بیمارستان خصوصی ۲ آبان وفتی رفتم ناممو از دکتر بگیرم گفت ۱۴ ام باید بری واسه تشکیل پرونده که ۱۵ ام بیام عملت کنم خلاصه منم خیلی خوشحال وقتی که شد ۱۰ آبان رفتم بیمارستانی که خودش گفت اسمش شجاع بود رفتم واسه هزینه سوال بپرسم گفتن دوروزه که بیمارستان سزارین اختیاری ممنون ع شده دیگه انجام نمیدیم خیلی حالم بد شد کلی استرس داشتم
رفتم پیش دکتر نامه داد واسه یه بیمارستان دیگه
خلاصه تحمل نداشتم تا ۱۵ ام خودم تاریخ نامه رو عوض کردم زدم ۱۳ ام
وقتی ۱۳ ام رفتم واسه تشکیل پرونده گفت بعداظهر انجام میدیم خوشحال شدم که انجام میدن ولی خب بازم استرس گرفتم که نکنه بعداظهر انجام ندن خلاصه اومدم خونه خونه رو تر تمیز کردم وسایل نی نی آماده کردم یه گوشه گزاشتم گفتم بعداظهر برم تشکیل پرونده بدم بعدش بیام باخیال راحت دوش بگیرم شیو کنم
زهی خیال باطل