۷ پاسخ

منم اینجوری شدم البته پسر من از همون موقع که به دنیا اومد همش گریه میکنه الان هم همه چیو بهانه میکنه گریه میکنه بیشتر وقتا سرش داد میزنم عصبی میشم که بعدا خودم خیلی ناراحت میشم ولی میگذره چه خوب چه بد

خوش به حالت که زود مادر شدی من الان ۳۱ سالمه اصلا دیگه حوصله بچه ندارم جز شوهرم هیچ کس ندارم مادرم حتی موقع زایمان کرده بودم ولم کرد از اول تنها بزرگش کردم ولی بلاخره این روزا تموم میشه

این درد مشترک همه ماماناست هممون زود اعصبانی میشیم طبیعیه فقط باید تحمل کنیم تا بزرگ بشن

من دیگه رد دادم خاهر همین امشب چنان حرص خوردم مغزم داره میترکه پسربزرگم ۱۰سالشه یکیو دربست میخاد تکالیفشو بهش بگه کوچیکه یسالشه یک ثانیع یجا بند نمیشه هیشکیو ندارم خونواده شوهر میان میخورن میدن همیشع خدا نوه هاشون دورشونن بمن ک میرسع میگن پسرت نمیمونه پیش ما از بس محبت ندیدن ازشون نمیشناسنشون باهم جیغ میکشن اینقد دنبالشون گشتم و جم کردم ک دیگه ناندارم شوهرمم ک همیشه خدا ازشون فراریه😥

من فقط مادرمو شوهرم کمکی دارم اونم روزا که خوبه
شبا که جیغ و داد میکنه بخاطر دندون همه خوابن هیشکی کمک نیس

گلم همون اینطوری هستیم
ب این فکر کن که خیلی زود میگذره این روزا دلت تنگ میشه واسه بچگیاش
خداروشکر کن وزنش خوبه سالمه،دخترمن هنوز ۹کیلو نشده
یخورده زود مادر شدی میدونم سختته اما هدیه خداس شکر گذاری حالتو خوب میکنه

من مامان خودمم هست نزدیکمه ولی بیشتر از دو سه ساعت حوصله نمیکنه نگهش داره اونم همش میزارتش پای گوشی و تلویزیون انقدر حرص میخورم پشیمون میشم🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

سوال های مرتبط

مامان پناه مامان پناه ۱ سالگی
خسته شدم از این بچه ارزو ب دل من موند غذا بخوره ی چیز میدم دستش با ذوق بذاره دهنش حتی برا بیسکویتم عن بازی داره گفت ام شیر درست کردم تا دید شروع کرد اوق زدن انقدر ک تو گلوش چسبید از ترس گریه کرد دوباره شروع کرد اوق بزنه تا بالا بیاره از همون نوزادی منو خسته کرد دوماهه بود انقدر دستشو فرو میکرد تو حلقش تا بالا بیاره و هزاران بار اینجوری بالا اورد چند روز شد غذا خوب میخورد شیر میدادم میخورد پستونکشم گرفته بودم شبا پستونک میخواست شیر میدادم تنش داشت پر میشد ک واکسن زد هرموقع میادخوب بشه غذا بخوره بدون اوق بعدش یا واکسن داره یا مریض میشه دوباره کی بخواد خوب شه معلوم نیست خسته شدم از لاغریش ارزو ب دلم موند یکی بگ عه تپل شده یا قد بلند شده بپرسی نپرسی همه میگن لاغرتر شده حداقل لاغره قذش بلند باش بگم رفته تو قذش یا مهم نیست قدش بلنده
خسسسسته شدم چرا بین این همه ادم من باید بچم لاغر ضعیف و قدبلند نباشه
ن از شوهر شانس اوردم ن خانواده شوهر ن بچه ن فامیل
مامان فندق🩷 مامان فندق🩷 ۱ سالگی
مامانایی که بیدارین بیاین از عذاب وجدانم کم کنین... حدودا یک هفته ای میشه شیر شب دخترمو قطع کردم و شیر روزش روهم به شدت کم کردم سعی دارم کلا از شیر بگیرمش... درسته هنوز ۵ ماه مونده تا دوسالگیش اما دخترم حدودا دو سه ماهی میشه اصلا لب به غذا نمیزنه صبح تا شب هرچی براش میاوردم حتی مزه نمی‌کرد راضی بودم بریزه همه جارو کثیف کنه اما ی قاشق غذا بخوره فایده نداشت اصلا اما این چند روز که شیرشو کم کردم ماشاالله داره غذا میخوره خیلی خوشحالم اخه بچه تو این سن بیشتر از شیر مادر به غذا و آب نیاز داره دخترم قد و وزنش ماشاالله خوبه اما نگران بودم تا کی میخواد غذا رو پس بزنه از طرفی اصلا لب به پستونک و شیشه نزده تا حالا شیر پاستوریزه هم لب نمیزنه اصلا... حالا خانواده شوهرم فهمیدن هی بهم عذاب وجدان میدن که بچه گناه داره تا دوسال بهش شیر بده تو چجور مادری هستی
شبا خیلی سخت تر میگذره دخترم عادت داشت شب تا صبح زیر سینه می‌خوابید الان طفلی رو پاهام میخوابه خیلی بهانه میگیره خیلی گریه میکنه از طرفی سینه هام پر شیره دلم نمیاد بهش ندم اما بالاخره ی روز باید از شیر بگیرمش دیگه نمیدونم چیکار کنم تا الان رو پاهامه بزارمش زمین گریه میکنه.... خودمم خیلی ضعیف شدم دوران شیردهی ۳۲ کیلو کاهش وزن داشتم ...عذاب وجدان دارم دلم برا دخترم میسوزه چیکار کنم