اومدم ی کم درد و دل کنم
واقعا من با این ی بچه قد صد سال پیر شدم
اومد دنیا تا پنج ماهگی ی ور رو نگاه می‌کرد
هر کاری میکردم ولی فایده نداشت ی سمت سرش تخت شده بود
اون یکی سمت برآمده
رفتم براش کلاه فرم دهی گرفتم هر ماه می‌کوبیدیم میرفتیم اصفهان بخاطر اصلاح سرش
از اونور تا دو سالگی یبوست شدید داشت هر سری بخاطرش باید میرفتم دکتر
بی‌خوابیش از اینور بهم فشار میاورد
قبل اینکه چهار دست و پا بشه ی کارایی می‌کرد فک کردم داره زور میزنه دستشویی میکنه بزرگ تر ک شد ادامه داد به ی جایی خیره میشد و عرق بود ک میریخت و عی با خودش ور میرفت
باز دکتر رفتن شروع شد دکترا میگفتن اون چیزی ک تو فک میکنی نیست یادش میره
روانشناس ها میگفتن هست و بهش محبت کن بغلش کن
من خییییلی بهش محبت میکنم
هی چپ و راست میرم قربون صدقش میرم
میدونم اون حسی ک توی ما بزرگترها هست با بچه فرق داره
ولی به هر حال از این کار لذت میبره
چند ماهی بود ترک کرده بود ولی دو هفته هست به طرز وحشتناکی شروع کرده اون لحظه هرچی صداش میزنم ک حواسشو پرت کنم جوابمو نمیده حتی بازی میکنم میره ی جا شروع میکنه انجام میده
مجبورم از این حالت بلندش کنم
میبینم میره جایی دیگه جلو چشم نباشه انجام میده
خییییلی خسته م واقعا
از اینور هم حرف نزدنش
باز فردا نوبت مشاوره گرفتم ولی حس میکنم بازم قراره ی سری حرف تکراری بشنوم
شما اطرافتون این مورد رو دیدید؟؟

۱۶ پاسخ

چه قدر سخته خدا صبرت بده گلم دخترت احساس میکنم بد قلقع کلا خیلی اذیت میشی سر همه چی من دنبال کننده اتم تو این سن دیگه نباید با خوابش درگیر باشی جدا از شما باید بخوابه که هیچ خودش بدون کمک باید خوابش ببره اون یه موردم به نظرت چیزی جایی ندیده رفتاری حرکتی 😔چاره ای نیست آخه پیگیر هم نباشی خدایی نکرده روش بمونه

نه عزیز دلم خود ارضایی نیست و اصلا یه مدت بی توجه باشید به تفریح و مسافرت بپردازید به جای اینکه از این روانشناس به اثم مشاوره برید به حرف هیچ کس هم گوش نکنید

واقعا خداقوت بهت مامان ریحانه
امیدوارم که ان شاءالله مراحل بعد از این چالشای کمتری داشته باشه ریحانه

عزیزم برادرم همیشه می گه بزرگ کردن بچه مثل اون بازیهاییه که مراحل سخت پشت سرهم داره و تمومی نداره. تو هر سن یه چالشی هست ‌ . برای هر بچه و پدروومادری یه جور . می دونم خیلی سخت گذشته برات . بچه هامون همسن هستن و همیشه تاپیکاتو می خونم . طبق دو موردی که خودم از این نوع مشکل شاهد بودم . یکیشون استرس و اضطراب داشت . بعد یک سال اینا این عادتشو کنار گذاشت .
هر دو از این مورد عبور کردن . به هر حال یه عادتی شده براش . عادتش رو با کمک همون روانشناس یه جوری باید از سرش بندازی . شاید همون‌طور اونها که گفتن چیزهایی چون محبت ، بغل ، نوازش ، بوسیدن ، حتی غلغلک دادن و ... بریشتر از حد معمول ، برای بچه حس خوب پررنگی داشته باشه و کم کم فراموش کنه

مامان ریحانه من شنیدم بچه هرچی بازی های حسی بیشتر بکنه و بقیه حس هاش رو تقویت کنه این حالتی که میگید کمرنگ تر میشه
میتونید این روش هم امتحان کنید

اگه ببریش مهد شاید بهتر بشه شاید زیاد خونه موندن باعث میشه هی با خودشون ور برن اکثر بچه ها ت.و این سن از این کارا میکنن

خدا کمکت کنه من ب جا شما حس بدی گرفتم

عزیزم به این مورد میگن خود لمسی کودک بزنی گوگل دربارش مطلب میاره یا او اینستا سرچ کن خود لمسی کلی مشاور راجع بهش صحبت کردن معمولا توی این سن شایع هست دختر منم یه مدت همش میرفت رو بالشت یا عروسک میشست خودشو عقب جلو میکرد هنوزم گاهی میکنه ولی خیلی کمتر شده باید هواسشو پرت کنی حساسیت نشون بدی بدتر میکنه باید یه جوری انرژیشو تخلیه کنی بازی های حرکتی و پر جنب و جوش زیاد باهاش انحام بدی

دختر منم از پستونک گرفتم دوسه ماه اینکارا میکرد
اصلا نترس طبیعیه داره میشناسه ولی نذار طولانی بشه ک خوشش بیاد
بازی های هیجانی زیاد بکن

اره عزیزم دخترمنم توسن سال دخترشمابودکه اینجوربودبردم دکترگفت طبعیی تایه مدت دیگ ازسرش افتاد ویادمه تنبیهشم کردم یادمه ب نظرم نزارشده باتنببه نزاررر یه زره بترسونش من واقعاب سرم بیادبچرومیزنم مهمم نیست نظردیگران چون اون لحظه یاساعت منم ک درعذابم ازهرحالتش ....

قبلا این موردی شنیدم گهواره

یعنی به اندام جنسیش دست میزنه؟؟
اگه اینطوریه حتمااااا پیگیر بشوووو

چجوری باخودش ور میره دقیقا من متوجه نشدم

ببخشید مثلا چ میکنه چطور

وای چه حس بدی میگیری اون لحظه شما پیگیری کن انشالله که از سرش بیافته

منظورت اینه که خود ارضایی می‌کنه ،اخه مگه تو این سن میفهمم بچه ها؟؟

سوال های مرتبط

مامان .🍓⚡ مامان .🍓⚡ ۲ سالگی
دیگه کم اوردم نمیدونم چکار کنم یعنی هیچ راهی وجود نداره این عادتو از سر دخترم بندازم؟میترسم اخر نتونم خودمو تحمل کنم ی بلایی سرش بیارم وقتی شروع میکنه دیگه هرکار میکنی توجهش ب چیز دیگع جلب نمیشه هرچی صداش میزنی هرکار میکنی بیفایدس یکم پیش چنان عصبی شدم ک کم مونده بود لیوان اب سردو بریزم روش بلکه حواسش بیاد سرجاش چون هرچی صداش کردم گوش نداد خواهشا نگید چیزی دیده یا بچه تو فامیلتون و فلان هیچ کدوم از اینا نیست چون ما اصلا ن بچه اطرافمون داریم ن کسی و چیزی دیده فقط خیلی کوچیک تر ک بود یک سالگی و اینا بازی ک میکرد ب طور اتفاقی این موضوع رو کشف کرد من‌اون موقعه ها هیچ نمیدونستم مثلا خودشو مینداخت رو کله ادم تا ده دیقه یک ربع از اون موقعه اینطوری شد ی مدت کلا یادش رفت باز دوباره برگشت الان ک دیگه بدتر شده بردم دکتر گفت فقط وقتی اون کارو میکنه حواسشو پرت کن ولی اخه تا کی؟چقد؟مگه من چقد توان دارم نمیتونم یک لحظه برا خودم باشم تا وقتی بچع دورشه ک باید مواظب باشم دعوا نکنن و نرن در کوچه بلایی سرشون بیاد وقتیم ک تنهاس شروع میکنه اینجوری من باید مدام حواسشو پرت کنم حالا این مدت خونه بابامم چهار تا بچه میبینه دو روز دیگه ک برم خونه خودم چجوری سرگرمش کنم الان خوبه روزا بچها دوزشن فقط شبا چن ساعت تنهاس ک من باید سرگرم کنم گاهی میگم کلا بیخیالش بشم نمیدونم چ اتفاقی میوفته براش شاید ولش کنم کلا مریض این کار بشه ولشم نکنم‌ تحمل ندارم دیگع دلم میخواد فرار کنم از بچه داری چقد خوب بود وقتی فقط خودم بودم هیچ کدوم از این نگرانیا رو نداشتم خستم بخدا خسته در حد مرگ هیچکس درک نمیکنه چ حال بدی دارم خیلی بد