عزیزم من بارداری دومم ناخواسته بود به هردری زدم سقطش کنم حتی افسردگی گرفتم و حالم بدشد. ولی خواست خدا بود که بمونه.الان روزی هزار بار شکر میکنم که براش اتفاقی نیفتاد جونم به جونش وصله و زیباترین عضو خانواده مونه انقد شیرین زبون و باهوش و فضوله یه دیقه نمیتونم از خودم دورش کنم🤭الان با خودم میگم اگه برمیگشتم به زمان قبل دوران بارداری مو باعشق و دلخوش سپری میکردم جای اینکه اوقاتموبا افکار پوچ پرکنم...وتمام دردسراشو به جون بخرم ولی یه تار مو از سرش کم نشه😊
وای نگو .بچه دوم خیلی خیلی شیرین میشه من دخت. میخواستم بشه دومیم یه پسربود دومی هم مسرشد اولش ناراحت شدم چون دیکه نمیتونم باردار شم (شرایط مالی وجسمی )توهمین گهوارم گفته بودم من ده تابچه هم بیارم اولیم روخیلی بیشتر دوس دارم ولی الان دومی رو پسربزرگم اذیت کنه خیلی دادنیزنم حتی زدمش بچه دوم عزیرترنشه مثل اولیت عزیز میشه حتی شیرین تر
من الان تو همین وضعیتم
من به خاطر شرایط دختر اولم نمیخوام
ولی فعلا که نتونستم کاری کنم
من دخترم ۸ سالش بود ولی کلا قصد بچه دوم نداشتیم پسرمو ناخواسته حامله بودم تا بدنیا اومد هیچ حسی نسبت بهش نداشتم حتی میخواستم سقط کنم مامانم نذاشت اماااا وقتی بدنیا اومد انگار زندگیم یه رنگ و بوی جدیدی گرفت به حدی انرژی مثبت بهمون داد از یه خانواده افسرده تبدیل شدیم به یه خانواده شاد نگم برات دیگه خیلی حالمونو خوب کرد توکل کن بخدا
الان دوسالشه
یه جوری دیگه ای نسبت به بزرگه دوسش دارم
دخترمن ناخواسته بود الان تموم مشکلارابه خاطرش تحمل میکنم خیلی دوسشدارم بیشتروقتا باهم بیرون میریم بازی نباشه روزام نمیگذره
اره عزیزم جونم شده
حالا زیاد تو گهواره نمیگفتم ولی دوستام میدونن اول ک فهمیده بودم چقدر اذیت بودم چقدر حالم بد بود ولی الان واقعا ب جونم وصله دخترم
مامان اوین منم بچم ناخواسته بود الانم دلم نیس ب خدا دیشب شکمم دوسه ساعت درد گرفت باز ته دلم میترسیدم سقط شده باشه ب خاطر سختیاشه ک دلمون نیس آخه قصد بچه دوم ک داشتیم دوسه سال دیگ الان شده تا اون موقع بزرگ میشن ناشکری نکن آجی میگذره زود راحت میشی
بچه اول من ۱سالشم نبود که دومی رو باردارشدم
انقدر گریه کردم وقتی فهمیدم
اولاش خیلی سخت گذشت هم ازلحاظ روحی هم اقتثادی خیلی ادیت شدم شرایط اقتصادیمون تو وحشتناک ترین وضع ممکن بود
ولی الان خیلی شیرینه برام خداروشکر
خیلی حالم بود یه چی میگم یه چی میشنوی
همه اطرافیانم میدونستن ،میترسیدن از آمدنش ببین خدا کاری کرد که تمام چیزایی که از بچه میخواستم تو این موجود گذاشته بود انقدر که وقتایی که از عشق زیادی فریاد میزنم مامانم همسرم خواهرم میگن این همونیه که نمیخواستیشا
مگه میشه آدم بچشو دوست نداشته باشه و نخواد....من هردوتاش ناخواسته بود
بچه جاری من ناخواسته بود خیلی هم تلاش کرد سقط بشه نشد الان بیشتر بقیه بچه هاش دوستش دارن همش میگه خداروشکر سقط نشد
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.