۵ پاسخ

حضوری نمیتونی بری بیمترستان گلم

باید صبح زنگ بزنی از اپراتور بپرسی

از سایت نوبت دهی بيمارستان

از خود بیمارستان مگر بپرسی

چون برم مطب ۳۵۰ باید بدم بیمارستان رایگانه

سوال های مرتبط

مامان دوتا دسته گل مامان دوتا دسته گل ۱ سالگی
چند وقت پیش دختر سه ماهه ام سرفه میکرد😮‍💨 چندتا دکتر بردم، گفتن ریه بچه عفونت کرده کلی دارو دادن ولی سرفه هاش قطع نشد،درآخر میخواستن بستریش کنن. من خیلی ناراحت بودم😔 که یکی از دوستام یه دکتر تو همدان بهم معرفی کرد و گفت خیلی تشخیصش درسته و زیاد دارو نمیده. فردای اون روز رفتم مطب دکتر، وقتی وارد شدم حس کردم وارد یک مهدکودک شدم فضای بسیار آروم و بچه گانه🏌‍♂🧸 🎨همینطور که داشتم به در و دیوار نگاه میکردم یه برگه توجهم رو جلب کرد، بالای جایگاه منشی نوشته بود هزینه طبابت دکتر اجباری نیست😳 بودند کسایی که بعد از طبابت دکتر وقتی از اتاق بیرون میومدن هیچ پولی پرداخت نمیکردند و منشی هم بهشون کاری نداشت. یه قسمت از مطب قفسه هایی از کتاب 📚در مورد تربیت کودکان و کتابهای کودکانه بود که بالای اون هم نوشته شده بود در صورتی که کتابی رو دوست دارید اجازه دارید همراه خودتون ببرید.وقتی این بخشش و دیدم اشک از چشمام سرازیر شد🥹وقتی نوبت ما شد و وارد اتاق دکتر شدیم یه مرد با موهای سفید و مهربون و دیدیم که با آرامش بچه رو معاینه کرد وهمینطور که با بچه بازی میکرد تشخیص داد که بچه رفلکس پنهان داره🥴یه چندتا توصیه کردکه موقع شیردادن اونا رو رعایت کنم ودرآخر شماره تلفن همراه خودش رو به ما داد و گفت اگر خوب نشد تو ایتا به من پیام بدین من هر شب پیامها رو میبینم. من اینقدر آرامش گرفته بودم که وقتی از مطب بیرون اومدم دوبار هزینه دادم😅واز همدان تا ملایر برای سلامتی دکتر دعا کردم🤲
راستی اسم این دکتر مهربون وبا تجربه دکتر محمدصادق صبا بود. الان چند روزه که بردم دکتر ودخترم الحمدلله کاملاً سلامتیش و به دست آورده😊
ببخشید خیلی طولانی شد، دلم نیومد براتون ننویسم 😉
مامان 🩷 "میرال" ❤️ مامان 🩷 "میرال" ❤️ ۱ سالگی
چشمتون دیشب منو نبینه..میرال رو بردم دکتر..نشستیم..به شوهرم گفتم تو سرکار بودی برات غذا اوردم برو توو ماشین بخور تموم کردی بیا گفت میرال اذیتت میکنه گفتم نه برو خیالت راحت.. خلاصه یک دقیقه ی اول میرال خوب بود دورش همش بچه کوچیک بود .. هم سنش، کوچیک تر و بزرگتر..از صندلی رفت پایین رفت سراغ بچه کوچیکه که پستونک دهنشه پستونک رو از دهنش در میورد دوباره میزاشت دهنش یا به مامانش میگفت بچه رو بده بغلم هیچی اوردم پیش خودم دید بچه داره شیر میخوره رفت سراغش به مامانش میگفت بچه رو بخوابون من بهش شیر بدم.. تا پیش خودم میوردم گریه میکرد و جیغ زد که بزار برم.. به وسایل همه دست میزد.. از صندلی ها میرفت بالا و دونه دونه روشون راه میرفت.. رفت بالا میز منشی همه چیو بهم ریخت😔
اینقدر عصبی شدم ها ولی به روو خودم نمیوردم.. از کت و کول همه میرفت بالا..باباش اومد بردش توو راه رو یعنی اون طبقه رو گذاشت روو سرش ..منشی رو خواهش کردم که فقط ردم کن رفتیم داخل .. دکتر روو صندلی چرخشی نشسته بود گیر داد باید بچرخونمت و دورت بزنم با صندلی.. چوب برداشت میگفت باید مثل دکتر معاینه کنم دهنشو .اینا فقط جزئی از کاراش بود.. جالب اینجاست که همه ی بچه ها ساکت و آروم بغل خانواده هاشون بودن بجز دختر من عین چی اون وسط میچرخید و فضولی میکرد 😔 یعنی بچه ی من تشخیص نمیده و اونا مشکلی ندارن که آرومن؟؟
بعد یه خانمی با حالت شوخی بهم گفت بچت به کی رفته بیش فعالیش؟
گفتم بچم زیادی کنجکاو و هوشیاره حتی دکتر هم گفت
مامان النا مامان النا ۱۷ ماهگی