سلام مامانا خوبین شده بچه تون رو دعوا کنین شدید بعدش پشیمون بشین
پسرم خیلی خیلی گریه میکنه مغزم از گریه هاش نابود شده هرچقد میگم دیگه عصبی نمیشم دادنمیزنم بازم نمیتونم خودمو کنترل کنم

فقط بازی کن باهاش .ببرش بیرون .پسرا انرژیشون خیلیییی زیاده .یکم شرایط خونه داری شل بگیر فقط غذا سعی‌کن درست کنی .هفته ای یکبار خونه تمیز کن اونم بده همسرت ببره بیرون به کارات برسی ،کلا سعی کن سه تایی یا دوتایی زیاد وقت بگذرونید

تادلتتتت بخواد عزیزم
همه مادرا همینن

الانم همونجوریه اونو بیشتر از من دوس داره
وقتی اونو ببینه اصلا وابدا من یادش نمیفتم

چقد خوبه که قضاوتم نکردی سر کوفت نزدی خیلی ممنون

ببین ما هنوز تصمیم نگرفته بودیم که برا تولدش ماشین بگیریم فقط داشتیم نگاه میکردیم میخواستیم چن جا قیمت کنیم بعد تصمیم بگیریم که ماشین بگیریم یا چیز دیگه یه ماه مونده به تولدش.
اما به قران انقدر گریه کرد خودشو داشت اینور اونور میکوبید تو ماشین دیگه دلمون نیومد رفتیم گرفتیم

میبرمش پارک همه ی بچه ها سرسره بازی میکنن بعد ۱۰ دقیقه میرن من باید ۲ ساعت وایسم اونجا تا خسته شه برگردیم.خودشم سه چهار بار سرسره بازی میکنه بعدش میگه ولم کن برم اینور اونور

نمیدونم علت این گریه ی بیخودی و بهونه گیری چیه پسر منم یه مدته اینجور میشه هیچ مدلی آروم نمیشه چن شب پیش نشستم فقط گریه کردم زدم تو سر خودم از دستش گفتم اونو نزنم حداقل اینجور یه ‌کم آروم بشم

دیروز هم رفتیم اسباب بازی فروشی خودشو کشت که ماشین.ماشین ۲۰۰ تومنی رو ۳۰۰ گفت نشست وسط مغازه که اینو میخوام.باباشم خرید.
موندم چیکار کنم ترک کنه این ادارو.
گریه هم میکنه دل آدم کباب میشه

والله پسر من تو خونه نسبتا خوبه اما بیرون بردنی پدر آدمو درمیاره.امروز عصر بردم بیرون یه کوچه دید گفت باید بریم اونجا بردمش خاک دید دو ساعت با خاک بازی کرد وقتی خواستم بیارم خونه با گریه اومد .شب باباش مارو برد مغازه ی ماشین شارژی ها گفت ببین برا تولدش از اینا بگیرم خوبه.نگاه کردیم خواستیم بیایم بیرون یه قشقرقی به پا کرد انقدر گریه کرد که داشت بالا میورد اومدیم خونه از خونه پول برداشتیم رفتیم خریدیم.

مگه داریم مادری که دعوا نکنه 🤔