۶ پاسخ

کیسه آب رو چجوری پاره میکنن؟

بیمارستان سیناآشتیانی رفته بودید شما؟

مرسی عزیزم که تجربه گذاشتی از زایمانت ❤️❤️
آب کیسه آب منم ۲۶ هست چند روز پیش سونو دادم هفته بعدی سزارین میشم ولی اینکه پاره نمیشه تا اونموقع نگرانیم حل شد ممنونم ازت .
فقط میتونم بپرسم وزن بچه ت چقدر بود؟

مثل من بودی منم بچه دومم سخت بود ولی اولی هیچی نفهمیدم بدون درد

مبارکت باشه منم دوسانت باز شده بودم تا ساعت ۵صبح اومدن کیسه ابمو پارع کردن بعد اون اومدن امپول فشار زدن وای خیلی بد بود 🥺
تا ساعت ۱۱نیم منم زایید ولی اصلا فراموش نمیکنم🥺💔

بچه دومت را اپیدورال زایمان کردی؟

سوال های مرتبط

مامان آیلین و یاسین💙 مامان آیلین و یاسین💙 ۳ ماهگی
دیگه اون شب تا صب من درد داشتمو خدارو صدازدم ساعت هفت صب بود ک اومدن باز معاینه کردن تازه شده بودم سه سانت واینکه دیگه سر بچه فیکس شده بود بهم گفتن بگو مامات بیاد ب ماماهمراهم زنگ زدم ک ساعت هشت اومد خداخیرش بده خیلی کمکم کرد بهتون پیشنهاد میکنم حتما ماماهمراه بگیرید . دیگه ماما گفت از تخت بیا پایین ورزشاشو شروع کردیم خیلی تو دردام تاثیرداشت بهتر میتونستم دردموتحمل کنم من دلم اصلا درد نمیکرد فقط و فقط کمرم بود . تا ظهر با ماما ورزش کردیمو من دهانه رحمم شد هشت سانت وای دل غافل ک دیگه همون هشت موندمو اصلا پیشرفت نکردم هرکاری ک بگیدهرچی مامام بهشون میگفت ک برام آمپول فشاربزنن یا اینکه بیان کیسه آبمو بزنن گوش نمیکردن میگفتن درداش خوبه آمپول فشار نمیخواد . من همینجوری فقط دردمیکشیدم تا اینکه ی دکتر اومد گفت ک چرا هنوز کیسه آبمو نزدن اون اجازه داد تا بلاخره کیسه آبمو زدن بعدش چن قطره آمپول فشار واینکه دردش برا م غیر قابل تحمل بود گفتم ک آمپول بدون درد میخوام همون اسپاینل میگفتن باید نیم ساعت از زدن کیسه آبت بگذره بعد بزنیم ماماهمراهم گفت ک نزن عوارض داره من گوش نکردم وای کاش هیچ وقت اون آمپول لعنتی رو نمیزدم
مامان آنیا🩷 مامان آنیا🩷 روزهای ابتدایی تولد
مامانا یادم رفت بهتون بگم من امروز ساعت ۳ ظهر زایمان کردم😍دیشب تقریبا ساعت ۲:۳۰ شب بود کیسه ابم پاره شد ولی هیچ دردی نداشتم زودی رفتم بیمارستان بستری شدم تا صبح دکترا اومدن باز هنوز دردم انچنان نبود ک یعنی میخوام زایمان کنم ولی ابریزش کیسه شدید بود گفتن درد نداره رحمش هنوز ی سانته و کیسه اب پارس باید سزارین بشه چون خطرناکه بعد دکتر سزارین اومد معاینه کرد گفت شده دو ثانت و نیم ی امپول فشار بزنین زایمان میکنه چون بچه هم پایینه خیلی دیگ امپول زدن من دردام هر دو دقیقه یک بار ب مدت ده ثانیه بود تا دیگ یکم شدید شدن جیغ میزدم از درد دکتر هر پنج دقیقه میومد معاینه میکرد هی بیشتر و بیشتر باز میشد یهو اومدن گفتن فول فوله دقیق یادمه دو الی سه بار بیشتر زور نزدم ک دخترم ب دنیا اومد چون خیلی جاش خوب بود و پایین بود وقتی ب دنیا اومد انگار دنیارو دادن بهم فقط گریه میکردم چ حس خوبی داره وقتی میزارنش رو صورتت 😭😍 داشتن بخیه میزدن و اینا ولی من نگاهم فقط ب دخترم بود انگار ی فرشتس یکم وزن پایین ب دنیا اومد با وزن ۲ کیلو و ۸۰۰ گرم 🥲 ولی خیلی خوشگله دکترا و پرستارا تعجب کرده بودن میگفتن وای خدایا چقد این نی نی سفیده انگار فرشته بود قربونش برم من 🥹🩷
مامان نی نی کوچولو مامان نی نی کوچولو ۱ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۲.
میگرفت ول میکرد. منو بردن ی اتاق دستگاه بهم وصل کردن.انقدر میترسیدیم‌ ک بغض کردم تنها بودم هیچکس نبود. دلم گرفته بود دلم میخواست زار بزنم.خلاصه اینا منو از بس شلوغ بود این اتاق ب اون اتاق میکردن. یکی دیگ زایمان ک کرد منو بعدش بردن رو تخت اون. بعدش بهم دستگاه وصل کردن. ساعت شد پنج صبح فقط ی سرم معمولی وصل کردن بهم. تا ساعت پنج همه شیفتا عوض شد. بهم گفت یکم استراحت کن ک سرم فشار بهت می‌زنیم منم از استرس خابم نمی‌برد. ب مامانم گفتم ی کمپوت آناناس برام بخری بعدن بیاری. اونم یادش رفته بود منم از پریشب هیچی نخورده بودم. خلاصه ک یک ماما اومد بهم سرم فشار وصل کردن و دردام دیگ کم کم داشتن شروع میشدن ساعت شش ده نفر اومدن بالا سرم معاینه کردن گفت دوسانتی کیسه ابمو پاره کردن. سرم فشار رو عوض کردن یکی دیگ وصل کردن قوی ترشو. اونم من از بس دستمو تکون میدادم سرعتس زیاد شد دیدم دردام بدتر شدن. یک ماما اومد گفتم اینو درستش کن گفت ولش کن خوبه.اون ک رفت مامای شبفتم اومد زد تو سرش ک چرا آنقدر زیاد شده خطرناکه. خلاصه ک دردام دیگ زیاد شد ماما ها هی می اومدن معاینه میکردن منم داشتم از درد ب خودم می پیچیدم.
مامان اسنا مامان اسنا ۲ ماهگی
پارت ۲

ععی میومدن معاینه میکردن میگفتن رحمت آماده نیس و رفتند سه چهار ساعت من درد میکشیدم ولی نمیومدن معاینه کنن ععی دردام شدید تر میشد یهو جیغ کشیدم گفتم یکی ب دادم برسه چون یک چیز دایره شکل از رحم اومد بیرون منم فک کردم بچس و زدم زیر گریه فک کردم سر بچه اومده بیرون و بچه خفه شده یک پرستار اومد نگاه کرد و با صدا بلند گفت کیسه آبش اومده بیرون ولی دکتر نیومد خودش کیسه آب رو ترکوند در اون لحظه دردم ی خورده کم شد ی احساس خنکی بهم دس داد ولی دوباره دردام شدید و شدید تر شد دکتر اومد گفت چرا کیسه ابشو ترکوندی هنوز وقت زایمان نیس موقعی ک کیسه آب رو ترکوند بچه بریچ شد و دکتر کلی با پرستار دعوا کرد دکتر با دس کرد رحمم و سر بچه رو چرخوند و گفت باید رحمشو اما اماده کنیم برا زایمان و و دو تایی دس کردن رحم وععی می‌کشیدن و در اون لحظه احساس پارگی کردم ولی درد زیاد نداشت چون وقتی دس می‌کرد تو رحم انگار ن انگار ک درد دارم کاملا بی درد میشدم ععی دکتر میگفت زور بزن دستمو بازار بیرون کن ولی هرچی زور میزدم تاثیر نداشت چون نای زور زدن دیگ نداشتم کلا بیشتر بجای درد صداهاشون رو میشنیدم انگاری اون دنیا بودم بدنم سست شده بود گلوم خشک شده بود بس درد کشیدم و زور زدم یهو دکتر گفت ک بچه موقعی ک چرخوندن پشت پرینه گیر کرده و دیگ زور نزن باید پرینه رو برش بزنم و برش زدن گفت چن تا زور بزن تا بچه بیاد بیرون زور زدم ولی بی فایده بود دکتر ب
مامان ماهان 🩵 مامان ماهان 🩵 ۲ ماهگی
بعد رفتم زایشگاه تا تاریخ سونو رو نگا کردن دیدن ۳۵ هفته ۴روزم گفتند برگرد برو گفتم درد دارم دهانه رحمم بازه گفتند تا دوهفته دیگه میتونی نگه داری خلاصه خیلی اذیتم کردن تا بستری کردنم دکترم زنگ زد بهشون دعوا کرد گفت مریضم زایمان میکنه
بعد منو بردن او اتاق گفتند که باید باشی با دردای خودت پیش بری ساعت ۱۲ بود اومدن آمپول ریه زدن بعد خلاصه منم کم وبیش درد داشتم همینجوری ادامه داشت تا ساعت پنج ونیم دکترم اومد گفتم که من امروز زایمان میکنم یا نه گفت بعداز مطب میام کیسه آبتو پاره میکنم تا زایمان کنی
خلاصه دکترم ساعت ۱۰شب اومد کیسه آبم پاره کرد همچنان کم درد داشتم از ۱۱دردام وحشتناک شروع شد دکتر اومد معاینه کرد گفت ۵سانتی
البته هیچ آمپول فشاری بهم نزدن اینا دردای خودم بود
دکتر معاینه کرد رفت ساعت ۱۲ اومد واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم دردارو دکترم با فوت کردن که بهم یاد داد عالی بود به محض اینکه دردام شروع می‌شد با فوت کنترل می‌کردم تا یه ربع به یک احساس مدفوع داشتم دکترم گفت سر بچه دیده میشه تا کاراشونو کردن بایه زور عالی
ساعت ۱شب به دنیا اومد پسرم
بعد دیگه دکتر شروع کرد به بخیه زدن ترمیم هم کردم
۳۵ هفته ۵روزم بود پسرمم با وزن ۲۸۰۰
مامان فسقلی مامان فسقلی ۳ ماهگی
دیگه شروع کردم و تا ساعت یک ربع ب پنج ک. نیم ساعت یکسره ورزش کردم و دیدم درد داره میگیره ب ماما گفتم گفت ن هنوز کمه دیگه درد فقط سمت راست پایین تیر می‌کشید و من ب هر بدبختی تا ساعت ۵ ورزش کردم وحس میکردم رو مقعدم فشاره دوباره ماما گفت بیا بخواب برا ضربات قلب و معاینه و چون درد داشتم دوباره اپیدورال و شارژ میکردن برام و آروم تر شدم که ماما معاینه کرد و یکدفعه گفت فول شدی و سر بچه اومده پایین قشنگ یکم زور بزن که زور زدم گفت سر بچه دیده میشه منم اصلا درد نداشتم اومد کیسه آب و زد و سوند وصل کرد ک من اپیدورال داشتم اصلا حس نکردم مثانه رو خالی کرد و می‌گفت قشنگ زور بزن تا بچه بیاد پایین تر بریم رو تخت زایمان منم جوری ک میگفت همکاری‌میکردم و نیگفت خیلی عالیه با دکتر هماهنگ کردن و بعد چند تا زور گفت نزن بریم رو تخت زایمان

من و با ویلچر بردن چون پاهام بی حس بود تقریبا رو تخت زایمان هم تا دکتر بیاد با پرستارا و ماما حرف میزدیم انگار نه انگار ماشالله ماما هم گفت زور بزن بعد قیچی برداشت فکر کردم داره پاره میکنه گفتم چی‌کار میکنی الکی‌برش نزنی گفت ن یکم از‌موها بچه رو زد گداشت رو لباسم ک‌ببینم 😂 خیلی بانمک بود دیگه دکتر ۶ اومد و گفت همه چی عالیه و و شروع کن زور زدن منم چند تا زدم و پرستار چند بار محکم شکممو فشار داد منم زور. زدم سر بچه اومد بقیه بچه سر خورد اومد بیرون و گذاشتن رو سینم و دیدم یک زور دیگه زدم و جفت هم اومد و دکتر بخیه زد و بردن تو خود زایشگاه تا دوساعت د بعد بردن بخش