۱۰ پاسخ

یار من با دخترم رفتن بیرون گردش
من خونه کارارو کردم نشستم😬

یار من قهره 😂

گل روی میزت طبیعی یا مصنوعی این گل یاس طبیعی اگه باشه خیلی خوشبو

یار من رفته نقاشی

جناب یار رفته تفریح با برادرش ویلا😔😂

نوش جان عزیزم
دیشب سالگرد ازدواجمون بود

عشقتون پایدار

سرکاره😑

جناب یار خابه

ما و جناب یار قهریم😆

سوال های مرتبط

مامان ارسلان مامان ارسلان ۱۲ ماهگی
پارت شانزده
تجربه شخصی ( نویسنده):
پسر ۶ ساله ی من در بعضی روزها ساعت ناهار در مدرسه بود اما ناهار خود را نمیخورد و به خانه می آورد.
بدون هیچ قضاوتی موضوع را با او مطرح کردم
او گفت بعضی دوستام از رستوران براشون غذا میاد.چلوکباب، پیتزا..اصلا این غذایی که برام میذارین دوست ندارم
میتوانستم طبق عادت قدیمی،سخنرانی کرده و به توضیح درباره مفید بودن غذای خانگی و مضرات غذای رستورانی بپردازم
یا او را سرزنش کرده و بگویم اگه ناهارت را نخوری خبری از بستنی نیست
اما با این کار، خود را با مغز خزنده فرزندم درگیر و او را به دفاع از خود وادار میکردم.از همه مهم تر فرصت رشد را از مغز فرزندم گرفته و مانع رشد کنترل گر درونی او میشدم.
من : خیلی سخته که با ذوق و شوق بیای پای میزناهار اما بوی کباب دوستت هر غذایی را بی مزه میکنه.شاید ما هم بتونیم گاهی از رستوران غذا سفارش بدیم
به وضوح رضایت را در چشم فرزندم دیدم.
تصمیم گرفتم غذاهای جذابی مثل پیتزا و جوجه که در برنامه غذایی پنجشنبه و جمعه بودند با غذاهایی مثل عدس پلو و خورشت قیمه که در روز های وسط هفته مصرف میکردیم، جابه جا کنم.ماهی یک بار هم از رستوران برایش غذا سفارش دهم
با توجه و تمرکز به دلیل ماجرا، نه تنها موفق شدم از چسباندن برچسب بدغذایی به فرزندم پرهیز کنم، بلکه راه حل عاقلانه پیدا کنم.و از همه مهم تر این پیام را به فرزندم منتقل کردم که درکت میکنم و درکنارت هستم.تو میتوانی به من اعتماد کنی
مامان ارسلان مامان ارسلان ۱۲ ماهگی
پارت سیزدهم
۲_ خودمان را به جای فرزندمان بگذاریم
مطمئنا برای همه ما اتفاق افتاده که مرتکب اشتباهی شویم، مثلا صحبت نابه جایی را در جمعی به زبان بیاوریم، خواسته یا ناخواسته کسی را برنجانیم
در این شرایط از اطرافیان خود مثلا همسرمان چه انتظاری داریم؟
آیا انتظار نداریم خودش را جای ما بگذارد و از دید ما به موضوع نگاه کند؟
گاهی حتی نیاز داریم اصلا به روی خود نیاورند و از در همدلی وارد شوند

شنیدن جملات ساده ی" عزیزم میدونم منظوری نداشتی .گاهی پیش میاد"
یا " برای منم پیش اومده و درکت میکنم" از جانب همسرتان بسیار دلگرم کننده است
یا فرض کنید تلاش زیادی کردید تا اتومبیل خوبی خریداری کنید و حسابی مشورت کرده اید و پس از مدتی متوجه میشوید اتومبیل تصادفی بوده و ضرر کرده اید.چه احساسی دارید؟ آیا انتظار همدلی از همسرتان دارید یا سرزنش؟
در هر یک از دو حالت فوق چه احساسی دارید؟
آیا با دیدن همدلی همسر خود، رابطه تان مستحکم تر و اعتمادتان به او بیشتر نشد؟
به احتمال زیاد متوجه اشتباه خود خواهید شد و با خود میگویید کاش فلانی را با خود برده بودم‌.او تجربه زیادی در شناخت اتومبیل دارد
اما در حالت دوم آیا از همسرتان فاصله نگرفتید؟ با خود نگفتید " کاش اصلا بهش نگفته بودم؟" حالت تدافعی به خود نگرفتید؟ با خود نگفتید دوباره گند زدم؟
حال فرض کنید امروز غذایتان ته گرفته یا کمی سوخته
همسر شما میتواند اصلا به روی شما نیاورد و بگوید اتفاق خاصی نیفتاده
یا میتواند لب به غذا نزند و بگوید
اه..اینکه دوباره سوخته
یه روز شور..یه روز بی نمک...امروزم سوخته..حواست کجاست

حال اوضاع دلتان چطور است؟

واکنش های ناآگاهانه ای که ما به رفتارهای فرزندانمان نشان میدهیم خیلی شبیه به این سناریوهای دردناک است