۱۵ پاسخ

عزیزم ایشالله به سلامتی زایمان کنی و تمام روزای سختت و از باد ببری با شیرینی تولدش

منم از ۵ هفته لکه بینی داشتم و تا ۱۳ هفته
ک میرفتم سونو میگفتن هیچی نیس جفتمم بالا بود
منم خیلی سختی کشیدم سرکلاژو استراحت و..
خدا بخواد همه چی میشه معجزها میکنه برامون
خدایا هزار بار شکرت
این یکم راهی ک مونده هم به خیرو خوشی بگذره واسه هممون

فقط بعداز غذا بالاس

ولی من قندناشتام ۹۰هس

خیلی مراقبت میکنم

من صبح ۱۰واحد میزنم ظهر ۶واحد شب هم ۱۰واحد

آخه منم انسولین میزنم با اینکه خیلی رعایت میکنم با دستگاه قندمو میگیرم خیلی بالا نشون میده

بعد دستگاه دقیق نشون میده

چقدر انسولین میزنی

عزیزم انشالله ب سلامتی بغلش بگیری❤️

شکوه قندت چنده انسولین میزنی

احساس میکنم ماه هشتم زود میگذره اره؟

دست به شکمتون میزنین سفته یا شل؟

منم امشب هفتم عوض میشع عاره واقعا هر کدوم تو حاملگی سختی های خودمون رو کشیدم انشا الله ک بقیه راهم به سلامتی میگذرونیم و بغلشون میکنیم

عزیزم شما از اول بارداری تا حالا چقدر وزن اضافه کردین

سوال های مرتبط

مامان راستین🩵 مامان راستین🩵 هفته سی‌وهفتم بارداری
جانِ شیرین مادر🫀
🌙✨ نه ماه با تو بودن، زیباترین فصل زندگی ماست...

راستین جان، رسیدیم به ماه نهم🤰... به لحظه‌شماری‌های شب و روزمون...
تو برای مایه معجزه‌ای، حاصل عشقی که از دلِ ما دونفر جوونه زد🌱
من و بابات هر شب با حرکتای کوچولوت، بیشتر عاشقِ بودنت شدیم...🥹

بابات با هر خرید کوچیک، با هر نوازش به شکمم، با هر ذوق و شوقش واسه رسیدن تو، نشون داد که چقدر پدری رو از قبل‌تر از تولدت بلده...💙

منتظرتیم راستین جان، من و بابات، با دستای باز، دلی پر از عشق،
و قلبی که فقط برای تو می‌تپه...😘

زود بیا که آغوشمون آماده‌ست، خونه‌مون پر از نور و دلمون لبریز شوقه...
دیگ نگران زایمان زودرس اینا نیستم وبرعکس هرلحظه منتظرم تا ازراه برسی🥺
یادمه وقتی جواب بی بی چکم مثبت شد میگفتم خدایا کی میرسم ماه نهم و واقعا به چشم بهم زدنی (به جز ماه پنجم😒)رسیدم به ماه نهم🥲
ازته دلم دعا میکنم همه اقدامیا به زودی زود این لحظه ها رو تجربه کنن❤️
🌸👨‍👩‍👦💫
#فرزندپروری
#بارداری
مامان نور✨️زندگی‌م(: مامان نور✨️زندگی‌م(: ۲ ماهگی
ادیبهشت ماه پارسال درست مثلِ الان پسرکمو توی شش ماهگی ازدست دادم و سقط شد ...
از بعد از رفتنش ، تو زندگیم یک خلأ ای ایجاد شده که با هیچی پر نمیشه 🙂
بدترین و تلخ ترین روز زندگیم بود
قانع و راضی ام به رضای پروردگارم، گله هم نمیکنم چون میدونم صلاح و مصلحتم رو بهتر از خودم میدونه ولی خب آدمیزاده و با روحیه ی نازک و حساس
از بعد از دوتا سقطی که توی اردیبهشت ماه طی دوسال متوالی داشتم همیشه به همسرم میگفتم دوست دارم اگر باز باردار شدم ، زایمانم توی اردیبهشت باشه یا اینکه اصلا نرسیده به اردیبهشت زایمان کنم 🥺 چون ترس داشتم از این ماه و اتفاقات تکراری که تو این ماه می افتاد...
امشبم خیلی دلتنگِ پسری هستم که ندیدمش ولی تو دلم خونه داشت و از پوست و گوشت و خون خودم بود 💔
با همه اینها باز خداروشکر
الحمدالله که خدا باز به دلم نگا کرد و یکی دیگه از فرشته هاشو تو دلم کاشت
خدایا ممنونتم بابت وجود دخترم و بابت اینکه همراه با تو دلیم ،هرچند سخت تا اینجا رسیدیم ❤️

دوستان عزیزم ، مامانای مهربون ازتون التماس دعا دارم 🥲👋🏻