۵ پاسخ

دختر من البته من مهمون داشتم شب قبلش بیدار بودم تا ۴ ک غذاهارو اماده کنم شبشم ک مهمونم نوزاد داشت بی خواب بود من نگه داشتم اون خوابید تا ساعت ۵ بیدار بودم دیگه بعدازظهر خوابیدم تا ساعت ۹ دخترمم خوابید باهام تا ساعت ۱۰ شب😫😫

نورا خانم

تصویر

ما از ختم اومدیم ساعت پنج خوابیدیم همچون ساعت ۹ بیدار شدیم الان دخترم با باباش رفته پارک من و پسرم خونه ایم داره بازی میکنه

ماهان😁

من پسرم سه شبه ک تب داره تادیروز فک میکردم تب دندونه ک فهمیدم ن کوتاهی کردم دکتر نبردمش بچم اصلا حال نداره بدنش داغه حتی با استا پایین‌نمیاد حتی شیافم‌زدم

سوال های مرتبط

مامان زینب جون😍👶🏻 مامان زینب جون😍👶🏻 ۱۵ ماهگی
غر غر مادرانه😑😆😐🥲

دخترم خیلی اذیتم میکنه
جدیدا طعمارو فهمیده غذا رو تف میکنه
شیر پاستوریزه نمیخوره شیر خشک خیلی گرسنه باشی یکمم میخوره
بیرون میچسبه بهم هی میذارم زمین میگم برو بازی کن نمیره
تو خونه چسبیده بهم
اون رو تو مراسم شیرخوارگان یکی اشنا دید با من بچش دنیا اومده
میگه یادته پارسال کوچیک بودن ساکت بودن امسال همش باید دنبالشون باشیم
گفتم بخدا اگه من پارسالم راحت بوده باشم
یادمه انقدر گریه میکرد با پستونک سرپا نگهش میداشتم الانم همونه اصن بزرگ‌میشه بجای اینکه هی بره شیطونی کنه دائما چسبیده ب من امشبم رفتیم مراسم دسته
چندتا بچه اومدن پیشش دورشو گرفتم دستشو گرفتن گفتم بریم بازی
یکم نگاهشون کرد برگشت ماما ماما ماما

ینی همش درحال نق نق نق زدن گریه کردن
گاهی بهش میگم دخترم این همه اشک از کجا میاد آخه😞😫

بیردن میره گریه خونه اس گریه سیره گریه گرسنس گریه بازی میخواد گریه نمیخواد گریه همش گریه گریه گریه
تو مهمونیا نمیذارم چشمم باز بشه 🥲😫
مامان یاشار🩵و دخملی💕 مامان یاشار🩵و دخملی💕 ۱۷ ماهگی