چون دیگه خیالمون راحت میشه از بعدش نمیگیم .فقط خدارو شکر میکنیم که بچه سالمه .اون حس مادرانه تحمل و میبره بالا منی که شبو ۲ ساعت میخوابم .امشب اصلا نخوابیدم .فردا شام ۵۰ نفر مهمون دارم ..دیگه چیکار کنم خودم خواستم بچه بیارم به زور مردم که نیاوردم .ولی همه ی حرفات حقه .انگار حرف دله منو زدی
👍کاملا حق
عزیزم دقیقا خیلی واسه ما مامانا سخته رفتار دیگرانو ک نمیتونیم عوض کنیم چه میشه کرد ک درکی ندارن من انقدر خسته بودم بعد زایمان ب مامانم گفتم شونه هامو بماله گفت تو غسل واجبی و بدنت نجسه من بهت دست نمیزنم ....و خنجری شد درون قلبم
اما همه دلخوشیم ک سرپا نگهم داشته پسر قندعسلمه❤ بیخیال دیگران....
نگو خواهر دلم پره
آنقدر نشستم رو بخیه های واژنم صبح تا شب گرفتمش شیرش دادم
ک الان لبه پرینم یکی دوتا باز شده و هنوز نرفتم درستش کنم از بس درگیر بچمم
دقیقا.سزارین با بهترین دکتر زنان و بیهوشی رو داشتم همه چیز عالی پمپ درد گرفتم اصلا راضی نبود برا همین یساعت اول خیلی درد کشیدم و کلا بیشتر از اون دونفری ک خوده بیمارستان فقط براشون مسکن میزد درد داشتم البته شیاف نزدم تا یکروز بعد از سزارین.شیاف ک زدم سه روزه اوکی بود فقط خوابیدن برام مرگ بود چون یکربع طول میکشید تا آروم آروم پاشم از رو تخت ک دیگه کفری میشدم.ماساژ شکمی بعد هم نداشتم.سوند هم برام راحت بود برا یکی از هم تختی ها خیلی دردناک بود
والا برای من همچی اوکی بود و قابل تحمل.بیشترین سختی و وقتی کشیدم که گفتن بچت زردی داره و مدام ازش خون میگرفتن و تو زمستون باید لختش میکردیم نمیزاشتیمش زیر دستگاه و دو هفته به تمام کارمون همین بود و شب تا صبح پاش بیدار بودم ولی خداروشکر میکنم که برطرف شد .🙏🙏🙏🙏
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.