۱۱ پاسخ

ببر بزار مهد ساعتی بچه ها همینن از بس با تو تو خونه مونده کلافه شده

دختر منم همینه دقیقا. من فکر میکردم فقط برمن اینجوریه

وای از دست ابن بچه ها خیلی لوس و بی ادب شدن پسر منم اینجوریه دیشب خونه ی مامانم بودم کلی مهمون داشت وقتی همسرم اومد جییییغ و داد ک بابا نیاد داخل برو بیرون ابرو برام نزاشت بقران...بزارش مهد درست میشه تک و تنها موندن لوس شدن

چون تو خونه هستن و تنهان اینجورین
دختر منم همینطوره
کاش خونه هامون حیاط دار بود
تو آپارتمان خودمون کلافه ایم چه برسه به بچه که باید تو طبیعت باشه و فعالیت داشته باشه

عزیزم‌ یه کم خاک تمیز یا آرد بیارید براش خمیر یا گل سفت درست کنید بعد خودش با اوت بازی میکنه نه اینکه برید خمیر بازی بخرید خودتون آماده کنید با هم

همه بچه ها همینن.صبح تا شب تو خونه بدون همبازی همسن خودشون.حالا واقعا کتک هم میزنید؟

مامان روشا جان از بس که طفلی ها خونه هستن مثلا خود من هیچا نمیرم خب معلومه طفلک پسرم تو حال ۲۰ متری با مبل صد وسایل چقدر حس راحتی و بازی میتونه داشته باشه

یعنی خوب میشن بزرگ بشن اینجور بمونن من عمرنمیکنم ازدستش

والله من هرچی دیدم همینن بی عقل 😬😂😂

پسر منم دیگه روانیمون کرده... امروز واقعا کلافه شدم شبم همسرم میگفت چرا عجیب غریب شده ،هرچی بازی توجه خانه بازی....تو خونه همش بپر بپر داد و چیز پرت کردن😮‍💨

دختر منم همش میگه بیا با من بازی کن، میگم کار دارم میگه ولش کن بیا با من بازی کن

سوال های مرتبط

مامان قندعسل مامان قندعسل ۳ سالگی
سلام مامانهای مهربون لطفا هرکسی تجربه داره بیاد منو راهنمایی کنه
پسرم 3.5 سالشه دخترم 3 ماه خیلی بد قلقه همش در حال گریه هست و با کوچک‌ترین صدا بیدار میشه
پسرم هم من سعی میکنم باهاش وقت بگذرونم نقاشی کنم آب بازی کنم ولی واقعا کشش ندارم دیگه کارهای خونه غذا درست کردن رسیدگی به بچه بی‌خوابی شبانه
از یه طرف هم پسرم خیلی به ابجیش گیر میده با اینکه من اصلا عکس‌العمل نشون نمیدم ولی تا میبنه خوابه سریع می‌ره بالا سرش خم میشه توی صورتش جیغ میزنه دخترمم از ترس شروع میکنه گریه کردن یا تا میبینه خوابهای صداش میزنه میگه باید بیدار شه
توی خونه همش بهم چسبیده دستشویی میرم بدو میاد پشت در
دیشب موقع خواب خیلی گریه میکرد که تنهام نزار میدونم ترس از دست دادنم رو داره ولی نمیدونم باید چیکار کنم واقعا کم آوردم باباشون هم تمام شیفت سرکاره مجبوره اضافه کار بیاسته تا بتونیم جوری که بچه ها میخوان زندگی کنیم ولی خودمم دیگه کشش ندارم آرزو یه خواب راحت دارم خواهر شوهرم وقتی باشه پسر بزرگه رو نگه میداره میبره پیش خودش وی دلم میخواد یکی دخترم رو بگیره پسرم رو ببرم پارک ببرم فروشگاه