۱۱ پاسخ

ترسناک ترین تاپیکی بود ک دیدم😭خدایا از دیروز بس ک گریه کردم دیگ دارم کور میشم . کاش نمیدیدم اینو

بیمارستانش احیانا دولتی نبود ؟! 😃

ترس نداره باو یکی زاییده خوناش ریخته رو چکمه طرف😂 بدون خون ک نیس

چکمه میپوشن دیگه سر زایمان طبیعی.. ک کثیف نشن

🤣🤣🤣با چکمه مگ قصابیه🤦‍♀️🤦‍♀️

دقیقااا منم رفتم اونبار زایشگاه اصلا ی وضعی بود
تن بدنم از ترس میلرزید
کلا فضای بیمارستان و... غیر قابل تحمله...

چکمه چرا 😐😂

با چکمه 🙄

طبیعی هستی یا سزارین؟

یا خدا😂😂😂. بیمارستان دولتی؟

عزیزم منم بودم میترسیدم

سوال های مرتبط

مامان جانان مامان جانان هفته چهلم بارداری
بعدم رفتم بخش و گان پوشیدم و با همسرم و مادرا خداحافظی کردم رفتم اتاق عمل
ساعت حدود هشت و ربع بود که رفتم داخل اتاق عمل خانم دکتر مهربونم هم بودن کلی خوش و بش کردن بعدم پروسه بی حسی انجام شد و ساعت هشت و پنجاه و پنج دقیقه دخترم به دنیا اومد که همسرم رو پیج کردن اومد بالا ناف رو برید و نی نی رو دید بعدم خون بند ناف رو گرفت و برد داد به نماینده رویان
بعد منو بردن ریکاوری تا اینجا همه چی تو بی درد ترین حالت ممکنه بود ولی تو ریکاوری که بی حسی رفت و ماساژ رحم دادن رفتم اون دنیا و اومدم از درد🥲🥲 بعد رفتیم بخش من اتاق خصوصی میخواستم که پر بود ولی از شانسم اتاقم دو تخته بود که اون شب کسی بستری نشد .
از،ساعت حدود ده تا سه دو سه بار باز اومدن ماساژ رحم که من هربار وفات پیدا میکردم😂 ساعت سه ساعت ملاقات بود که جانان اومد دیدن خواهرش😍 تو اون تایم یه خانمی اومد گفت من پزشک فیزیوتراپیم و در حد ۴_۵ دقیقه چهارتا ورزش گفت انجام بده تو دوران شیردهی و رفت بعد باز یکی دیگه اومد گفت من روانشناسم و پنج دقیقه در مورد افسردگی بعد از زایمان و برخورد با بچه اول و ... حرف زد رفت و در اخر هم متخصص داخلی همون دم در اومد گفت ازمایشا خوب بوده و رفت