خلاصه همزمان که من فاطمه نشوندم تو کالسکه تا از کیفم کارت در بیارم بچهه یهویی پرید چنان نشکونی از لپه بچه م گرفت......فقط بی اراده زدم زیر دستش گفتم چیکاااار می‌کنی !!!!!! بچه واااای دخترم رنگ لبو. شد قرمززززز و یه نفس گریه میکرد مادرش گفت ها چی شد گفتم خانم بچه ات رو کنترل کن گفت وااای شرمندم خو میدونی بچه م بچه ها رو دوست داره گفتم عزیزم لپه بچه م رو کند این چه ابراز علاقه ی ......و صاحب مغازه فقط می‌گفت تورخدا آروم کن طفل معصوم رو واااای داشتم میمردم چنان خشمی وجودم رو گرفته بود فقط هی میگفتم بچه س .... واااای حرفشو میزنم جیگرم کباب میشه بچه انقد بی تربیت بچه انقد بی کنترل .......دوباره آخرش به مادرش گفتم ببخشید صدامو بردم بالا واکنشم آنی بود گفت من شرمندم بخدا از بس خواهر و برادرش باهاش اینجور شوخی میکنن.....نمی‌دونم چطور حساب کردم اومدم بیرون ولی اینو می‌دونم که تا چند دقیقه بچه م ترسیده بود و به زور ارومش کردم....شما اگه بودید واکنشتون چی بود مخصوصا اگر پاره ی تنتون بدون مکث جیغ و گریه ش درمی‌اومد من می‌دونم که اگر شوهرم بود دعوای بدی میشد....

تصویر
۱۰ پاسخ

بازم خیلی خوب برخورد کردی من بودم معذرتخواهی هم نمیکردم قاطی میکردم
من با اینکه بچه دوست نبودم اما الان خیلی حساسم به دخترم

من بدم میاد بیرون کسی دست یه صورت بچم بزنه دستش یه کوشی به همجا رده بعد میزنه صورت بچه ای ک‌نمیتونم با مایع هرسری یشورم
نمیفهمن یعنی من بخدا عصبی میشم

من خیلی ادم ارومی هستم ولی اگه جات بودم میزدم تو گوشش🤣
دختر جاریم 3 سالشه از روی حسادت چند بار زده تو صورت دخترم با اینکه دائم تو بغلمه ولی تو کمینه که یه لحظه که من حواسم نیست بزنه بیشعور. اولین بارم وقتی بود که از بیمارستان اومدم یعنی 1 روزگی بچه. اوایل با اینکه خیلی عصبی میشدم میگفتم اشکالی نداره ولی دیدم مامانش عین خیالش نیست جلوشو بگیره از اون به بعد همین که دستشو میارع سمت بچه چه به بهانه بوس یا هر چی یه جووووری دستشو فشااار میدم که عقده همه کتکایی کع به بچم زده در بیاد. یه بارم گفت میخوام دستشو بوس کنم گفتم نه نمیخواد. بقیه گفتن گناه داره نمیزنش میخواد بوسش کنه منم اجازه دادم. این کثافت دست دخترمو برد تو دهنش و گاااز گرفت عوضییییی

وای چقد از خونسردی مادرش ک گفتی یاد اطرافیان خودم افتادم ک بچه هاشون اگه هرکاری هم بکنن بازم عین خیالشون نیست متنفرم از همچین آدمایی

والا خوب کنترل هم کردی من بودم کشیده رو میزدمش

بچم 2 ماهش بود همه دورش جمع شده بودیم ذوقشو میکردیم تو بغل خودم بود از پشت سرم یواش اومد چناااان زد تو صورتش که بچم از گریه سیااااه شد و نفسش بالا نیومد و برای اولین بااار گولی گولی از چشماش اشک اومد
هیچ وقت اون صحنه از جلو چشمام نمیره.پیش خودم گفتم چططططور حواست نبود این بچه فکر کرده امن ترین جای دنیاست تو بغلت چطور حواست نبود که این اتفاق بیفته.

دقیقا همین اتفاق چند روز پیش برای ما افتاد. محمدرضا خیلی دوست داره بره پارک. ۳ تاپارک هم نزدیک ماست اغلب بچه ها رو میبرم.‌مرسانا رو میزارم توی کالسکه کنارم و محمدرضا رو روی تاب هل میدم. خب پارک بچه زیاد داره و اغلب میان سمت مرسانا.‌من همیشه بهشون میگم نزدیک نیاید سرماخورده بیشتریا هم گوش میدن و نمیان.

الانم دخترمو میبرم سمت موهای اون تا موهاشو بکشه و عقده هام خالی بشه🤣🤣🤣

یه اتفاق مشابه برای منم رخ داد. تو ایام عید جایی مهمونی بودیم، خانم یکی از اقوام همیچین اومد از دو طرف لپ دخترم کشید که دخترم تا 10 دقیقه گریه میکرد و جیغ میزد. اینقدر عصبانی شده بودم ولی لال شده بودم نتونستم بهش حرفی برنم. تا الان هی خودخوری میکنم که چرا چیزی بهش نگفتم

عزیزم کاملا حق میدم بهت اصلا نمیشه مادر خودشو کنترل کنه اون لحظه
من تا الان چند بار پیش اومده که واکنش تند و لحظه ای داشتم سر حلما
اولش خیلی خودمو سرزنش کردم ولی دیدم همه مادرا اینجورین چیز غیر طبیعی نیست

سوال های مرتبط

مامان فاطمه زهرا🧿🌹 مامان فاطمه زهرا🧿🌹 ۸ ماهگی
امروز توی پلاسکو موقعه ی که داشتم برای فاطمه زهرا وسیله برمیداشتم یه اتفاق بدی افتاد که وقتی هنوز بهش فکر میکنم حرصی میشم از دست خودم عصبی میشم....
واقعا تربیت در وهله ی اول برای بچه خیلی مهمه چون تربیت هر بچه نشانه ی وضعیت روحی و روانی خانواده رو نشون میده و در مرحله ی دوم نوع برخورد با بچه که چطور باهاش صحبت میشه شوخی میشه یا حتی باهاش بازی میشه....
من خیلی مراقب بچه م هستم کلا هیچ وقت عادت ندارم توی شرایط نا امن قرارش بدم یا بی احتیاطی کنم مخصوصا مرکز شهر یعنی بخدا اگر مجبور نبودم نمی رفتم ....
توی پلاسکو کالسکه ی بچه جلوی خودم بود فاطمه رو بغل کردم و از مغازه دار پرسیدم مشکلی نیست کالسکه رو داخل مغازه بزار یه مرد خیلی مودب تقریبا ۵۰ساله بود که کلی هم برای فاطمه خندید و ذوق کرد خلاصه از قفسه ها یکی یکی ظروف رو برداشتم و آوردم قسمت صندوق که حساب کنم همزمان دوتا خانم عبایی و یه دختر ۶یا ۷ساله وارد مغازه شدن من معمولا اجازه نمیدم غریبه چه بزرگ چه کوچیک خیلی صورتشو نزدیک بچه کنه والا با این همه بیماری و ویروس خیلی مراعات میکنم و خودم هم یاد ندارم از مجردی تا متاهلی با اینکه خیلی بچه دوست دارم بچه ی کسی رو لمس کرده باشم پیش خودم میگم شاید مامانش یا باباش خوششون نیاد(توی تاپیک بعد میزارم)
مامان ننه نقلی مامان ننه نقلی ۱۳ ماهگی
خانوما🥺💔
یچیزی شد الان دلم خیلی شکست
خیلی عجیب بود برام
ساعت ۱ ونیم بچه رو خوابوندم رفتم حموم خیلی کار داشتم
ساعت ۲ ونیم بچه بیدار شد شوهرمم بود پیش
۱۰ دقیقه بعد من اومدم بیرون
بچه رو اوردم رو تخت پیش‌خودم نشوندم لباسامو پوشیدم
بچه ها نشسته بود بازی میکرد باهاش بازیم میکردم غش غش میخندید شوهرمم رفت بیرون کار داشت
بعد اومدم میوه برداشتم نشستیم رو زمین که بخوریم، به پخته بودم میخواستم به بچه بدم
دوتا قاشق خورد دیم با یه حالت عجیبی نگام میکنه
لبخند زدم گفتم جون مامانی بخور عشقم
یهو چنانی زد زیر گریه هق هق چع گریه ای
یکساعت همینجوری گریه کرد، دقیقا گریه ای که هر وقت میترسه میکنه
هررررررررررر کاری کردم اروم نشد
مگه میشه از من بترسه🥺ینی چی دیده
یک گوشی میدادم دستش اروم میشد ولی یواش هق هق میکرد بعد دوباره منو نگاه میکرد دوباره میزد زیر گریه
هزاربار اینجوری شد
ینی چی دیده بچه🥺
هلاک شد، یکساعت همینجوری گریه کرد
اینقد ایت الکرسی خوندمو اسپند دود کردم الان یکم بهتره
کسی تاحالا پیش اومده براش همچین چیزی؟؟؟؟؟؟؟