امروز توی پلاسکو موقعه ی که داشتم برای فاطمه زهرا وسیله برمیداشتم یه اتفاق بدی افتاد که وقتی هنوز بهش فکر میکنم حرصی میشم از دست خودم عصبی میشم....
واقعا تربیت در وهله ی اول برای بچه خیلی مهمه چون تربیت هر بچه نشانه ی وضعیت روحی و روانی خانواده رو نشون میده و در مرحله ی دوم نوع برخورد با بچه که چطور باهاش صحبت میشه شوخی میشه یا حتی باهاش بازی میشه....
من خیلی مراقب بچه م هستم کلا هیچ وقت عادت ندارم توی شرایط نا امن قرارش بدم یا بی احتیاطی کنم مخصوصا مرکز شهر یعنی بخدا اگر مجبور نبودم نمی رفتم ....
توی پلاسکو کالسکه ی بچه جلوی خودم بود فاطمه رو بغل کردم و از مغازه دار پرسیدم مشکلی نیست کالسکه رو داخل مغازه بزار یه مرد خیلی مودب تقریبا ۵۰ساله بود که کلی هم برای فاطمه خندید و ذوق کرد خلاصه از قفسه ها یکی یکی ظروف رو برداشتم و آوردم قسمت صندوق که حساب کنم همزمان دوتا خانم عبایی و یه دختر ۶یا ۷ساله وارد مغازه شدن من معمولا اجازه نمیدم غریبه چه بزرگ چه کوچیک خیلی صورتشو نزدیک بچه کنه والا با این همه بیماری و ویروس خیلی مراعات میکنم و خودم هم یاد ندارم از مجردی تا متاهلی با اینکه خیلی بچه دوست دارم بچه ی کسی رو لمس کرده باشم پیش خودم میگم شاید مامانش یا باباش خوششون نیاد(توی تاپیک بعد میزارم)

تصویر
۱ پاسخ

اتفاقا منو مادرم رفته بودیم خرید چند روز پیش دخترم بغل مادرم بود یه مادر و دختر دیگه اومدن داخل صدای ذوق دختره رو می‌شنیدم از پشت بعد اومد اومد جلو یهو دست انداخت لپ دخترمو آروم گرفت خب دخترم گریه نکرد کلا. واکنشی نداشت و اون دختره هم خیلی محکم نگرفت ولی من اصلا حس خوبی نداشتم از اینکارش
ترجیح میدم ازم اجازه بگیرن اول درستش همینه چه بزرگ چه کوچیک

سوال های مرتبط

مامان فاطمه زهرا🧿🌹 مامان فاطمه زهرا🧿🌹 ۸ ماهگی
خلاصه همزمان که من فاطمه نشوندم تو کالسکه تا از کیفم کارت در بیارم بچهه یهویی پرید چنان نشکونی از لپه بچه م گرفت......فقط بی اراده زدم زیر دستش گفتم چیکاااار می‌کنی !!!!!! بچه واااای دخترم رنگ لبو. شد قرمززززز و یه نفس گریه میکرد مادرش گفت ها چی شد گفتم خانم بچه ات رو کنترل کن گفت وااای شرمندم خو میدونی بچه م بچه ها رو دوست داره گفتم عزیزم لپه بچه م رو کند این چه ابراز علاقه ی ......و صاحب مغازه فقط می‌گفت تورخدا آروم کن طفل معصوم رو واااای داشتم میمردم چنان خشمی وجودم رو گرفته بود فقط هی میگفتم بچه س .... واااای حرفشو میزنم جیگرم کباب میشه بچه انقد بی تربیت بچه انقد بی کنترل .......دوباره آخرش به مادرش گفتم ببخشید صدامو بردم بالا واکنشم آنی بود گفت من شرمندم بخدا از بس خواهر و برادرش باهاش اینجور شوخی میکنن.....نمی‌دونم چطور حساب کردم اومدم بیرون ولی اینو می‌دونم که تا چند دقیقه بچه م ترسیده بود و به زور ارومش کردم....شما اگه بودید واکنشتون چی بود مخصوصا اگر پاره ی تنتون بدون مکث جیغ و گریه ش درمی‌اومد من می‌دونم که اگر شوهرم بود دعوای بدی میشد....
مامان زینب😍🫀✨ مامان زینب😍🫀✨ ۱۱ ماهگی
من خیلی مامان بدیم😭
گاهی وقتا با خودم میگم چرا یه بچه ی معصوم و بی زبون رو به دنیا آوردم وقتی نمیتونم باهاش درست رفتار کنم😭😭
من غریبم و خانواده ی خودم و همسرم شهرستانن و دست تنهام
از یه طرفم چهار پنج ماهه یه مشکلی پیش اومده تو زندگیمون خیلی اوضاع روانیمون به هم ریخته و هرکسی زنگ میزنه به اسم احوال پرسی کلی بهم تیکه میندازن و اذیتم میکنن
امشب خیلی حالم بد شد و از داخل مغزم داشت از این همه فکر و خیال و فشار عصبی منفجر میشد ، دخترم رو خوابوندم اومدم بذارمش سر جاش بیدار شد یه کم جا به جا شد و یه کلی بالا آورد روی پتوش منم یکدفعه نشوندمش و با صدای بلند دعواش کردم و پتوش رو برداشتم بردم توی پذیرایی پاک کردم با دستمال ، زینب داشت گریه میکرد بلند بلند میگفت ماما😭😭😭اومدم تو اتاق دیدم چهار دستو پا اومده پشت سرم تا در اتاق و همش با گریه میگفت ماماااا😭 بغلش کردم و خوابوندمش و بوسش کردم ، الان کلیییی گریه کردم و حالم بده ، نگله که به صورتش میکنم از خودم متنفر میشم😭😭😭💔💔💔
مامان میران مامان میران ۸ ماهگی
سلام به روی ماه همتون مامانای گل که از جون و دل برای بچه ها و خونواده تون مایه میزارین
دخترای گلم الان داشتم کامنت یه مامان نازنین رو میخوندم که نوشته بود کِی میشه بچه م چهاردست و پا راه بره و اقلا با خودش بازی کنه و من کمی راحت تر به کا ام برسم..🤔
منم یه چیزایی براش نوشتم که تجربه ی زندگیمه و الان که ۵۵ سالمه به تمام گفته هام ایمان دارم و میخوام اونارو بصورت تاپیک بنویسم شاید بدرد خیلیاتون بخوره چون هردوز میخونم که بعضیا واقعا چقدر از مادر بودن خسته ن و اذیت میشن و یا حتی مینالن و حسرت گذشته شونو میخورن.🤷🏻‍♀️❤️🤔
اون متن رو کپی کردم و در ادامه براتون میزارم.. چون تمام اینا رو ،از زمان بارداری دخترم تا حالا دائما باهاش درمیون گذاشتم و ذهن و روحشو آماده کردمو و شکر خدا به ح فام اهمیت داد و حالا شکر خدا ، دارم نتیجه شو توی زندگیش و در بچه داری و برخورد با شرایط جدید زندگیش و نحوه ی مادری کردن و لذت بردنشون از لحظه لحظه ی با هم بودنشون و تربیت درست نوه م میبینم،،با تمام شب بیداریها و سختیهای بچه داری و نگرانیهای مادرونه. ، الهی شکر 🙏❤️❤️❤️❤️
برای طولانی نشدن بیشتر این متنم، اون حر فامو که کپی کردم ،در ادامه میزارم براتون👇👇🥰🙌.
مامان فاطمه زهرا🧿🌹 مامان فاطمه زهرا🧿🌹 ۸ ماهگی
الان کلی تاپیک خوندم که مامانا بچه هاشونو روی تخت خودشون میزارن و بهشون وابستگی شدید دارن ((حالا بماند که شوهره نیستش یا روی زمینه یا توی یه اتاق دیگه می‌خوابه....من شوهرم شبکار باشه یا خونه باشه دخترمو توی ننو ی کنار تختم میخوابونم در طول روز بغلمه میبوسمش بازی فیزیکی داریم کنارش دراز میکشم ولی موقعه ی خواب توی رختخوابش می‌خوابه دیروز میخواستم برم جایی کار داشتم گذاشتمش پیش مامانم اصلا بهانه م رو نگرفت کلا مامانمو خیلی دوست داره مامانمم همینطور نوه ی اوله و کلا خیلی میخوادش موقعه ی که برگشتم اصلا نیاومد سمتم😐😐😐از تو بغل مامانم تکون نخورد فقط پستونکشو میخورد و قلط میزد روی مامانم مامانم گفت از وقتی رفتی بلند میشم جایی برم گریه می‌کنه میگه جفتم بمون....از طرفی میترسم دختر حس وابستگی نسبت بهم نداشته باشه از طرفی خوبه که با مامانم مچه چون می‌خوام برم سر کار یه تایمی رو ولی اینو می‌خوام بگم یعنی بده شبها پیش خودمون نمیخوابونیمش؟؟؟؟؟اخه من جفت شوهرم نباشم وقتی خونه نه اون می‌خوابه نه من مگر اینه دعوای حدی کرده باشیم 😁 به خون هم تشنه باشیم
مامان هلیا گردالی 😍 مامان هلیا گردالی 😍 ۱۱ ماهگی
مامان جوجه عقاب😇 مامان جوجه عقاب😇 ۱۰ ماهگی
از خدا میخوام هیچ مامانی مریض نشه یا مشکلی براش پیش نیاد که بچه ش بیوفته دست کس دیگه ایی
دیروز یکی اومده بود خونه ما که خیلی خانم خوب و موجهیه‌
آشپزخونه رفتم تا چایی بیارم
دیدم بچه مو به حالت سواری اسب گذاشته بود رو پاش و بالاپایین مینداخت و بازی میکرد دخترمم میخندید
وقتی دیدم اونجوری باهاش بازی میکنه خیلی ناراحت شدم و سریع چایی و همه چیو ول کردم رفتم بچه رو برداشتم و گفتم ببخشید باید ببرم پوشکشو‌ عوض کنم دیگم‌ زمین نذاشتمش‌ و نذاشتم بره پیشش
چون احساس کردم ناخواسته داره یه بازی جنسی باهاش میکنه و بچه که نمیدونه چیه‌ ولی یه حس لذتی نه مثل لذت ما بزرگسالا بهش دست میده که بعدا ممکنه باعث کنجکاوی زودرسش‌ بشه و کلیییی آسیب‌های. دیگه که دیگران ممکنه‌ خواسته یا ناخواسته به بچه مون بزنن‌

دیگه در حد یه چایی آوردن هم نمیزارم بچه م از جلو چشم بره
ایشالله خدا به همه مادرا سلامتی‌ بده هیچوقت نیاز پیدا کنن بچه شونو‌ بزارن پیش کسی
خ غصه خوردم که مریضی چیزی نشم هرچند خیلی به یه ام آر آی نیاز دارم ولی بی خیالش شدم خدا کنه خیلی احتیاج پیدا نکنم 😔
چون حتی یه سری چیزا هست که مادرمم‌ رعایت نمی‌کرد مثلا هرجایی که دوست داشت پوشک بچه رو عوض میکرد 😡 بعدش میگفت من کلی بچه بزرگ کردم که این چیزا برام مهم نبوده الان بچه س نمیفهمه و نمیدونه ماها چه آسیبایی دیدیم
اینجوری نشدیم که بریم تو جمع لباسمونو‌ در بیاریم و .... ولی یه سری آسیبهای روانی مربوط به مسائل رو جنسی رو آدم باید خیلی حواسش‌ باشه چون بچه قشنگ‌ مث رکورده همه چیو ثبت و ضبط میکنه 🥺😔

چرا از غصه و استرس خوابم نمیبره
خدایا به خاطر این ماه مبارکت بهم و به همه مادرا سلامتی بده تا بچه شونو بتونن سلامت تا یه حدی بزرگ کنن حداقل 🙏🙏🙏🙏