منم همین حسو داشتم نگران نباش گلم نگرانی که همه تجربه میکنن طبیعی
تداخل هورمونی هست، این حس ها و افکار میاد بذار بیان و برن
بخاطر هورمونای بارداری اینطور شدی،من زمانی ک باردار بودم اینقد احساساتی شده بودم همش استرس و نگرانی 😅😁😁الان به اون زمانم میخندم😃
چون بچه پشت سر هم داری خسته ای. تو هنوز از زایمان قبلی روح و جسمت آروم نگرفته واسه همین همچین فکری میکنی. والا حق هم داری من با 31 سال سن دیگه بمیرمم بچه نمیخوام چه برسه با 1 ساله حامله هم باشم. همین یکی عذاب روحم داره میده همش جیغ گریه نق. نه خواب داره نه غذا میخوره
همه همین حسو دارن
الهی عزیزم از تنهایی و خستگی و افسردگیه...حتما یه روانشناس برو گلم
داره افسرده میشی حتما ب روانشناس مراجعه کن چون قبل از زایمان خطرناکه
روحی خسته هستی حقم داری ،من باردار نیستم ولی الان ۱۰روز تنهام ن کمکی دارم ن کسیو شوهرمم سرکار معلوم نیس کی بیاد،بیاد هم ۱۲،۱شب میرسه میخوابه ک ۶بره ،عزیزم هر کی ی جور درگیر قوی باش افکار منفی بریز کنار اتفاقا صلوات بفرست از خدا بخواه کمکت کنه ب سلامت زایمان کنی از پس بزرگ کردن بچه هات بر بیای ،خدا خیلی روت حساب باز کرده خیلی قوی میدونت ک دو تا اولاد بهت داد حالا نامردی نکن ب خدا و بچه هات محکم باش و ب چیزا خوب فک کن ،زن داداشم ی دونه بچه داشت مجدد باردار شد ۲ قلو یعنی الان ۳تا بچه ،خواهرام همینطور پشت سر هم خیلیا وضعیت تو رو داشت ولی عبور کردن و سلامت هستن
منم دقیقا همین حسودارم دیشب فقط پسرموبوس میکردم وبغلش میکردم گریه میکردم به شوهرم میگفت اگهمردم مواظب بچهام باش حس میکنممیمیرم
از خستگیه
منم میترسیدم موقع زایمان بمیرم .از خستگی زیاده عزیزم .
چن ماهه بود باردار شدی بعد شیر چن ماه خورد بچه هم ضعیف شده شاید بهانه گیره
یه کمکی بگیر یکم استراحت کن
دایم ذکر استغفار و صلوات بگو
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.