سلام خوبین دخترا روز جمعتون بخیر
میگم که شماها چقدر به خوابی که میبینین اعتقاد دارین مخصوصا اونایی که تو خواب باعث ترستون میشه من چند شب میشه خواب خیلی بدی برای هانا دیدم ینی اون روز فقط استرس و ترس باهام بود
دیروز یه جا رفتیم ارتفاع داش و من باید خیلی مراقب هانا میبودم یکسره دنبالش از طرفی هم همش تو ذهنم اون خوابی که دیدم بود
اینو بگم که اصلا نتونستم از بیرون رفتن لذت ببرم

تصویر
۴ پاسخ

صدقه میدم و اگر خیلی رو مخم باشه شیر آب باز میکنم تعریف میکنم براش تند تند

من هر زمان خواب بد ببینم چن روز بی حوصله میشم

سلام عزیزم.خواب خیلی وقتا بخاطر زوح خستمونه .من که بهش اعتنایی نمیکنم

من صدقه میدم سعی میکنم بهش زیاد فک نکنم

مقالات مرتبط

داروی گیاهی خواب‌آور کودکان
درمان خانگی بی خوابی کودکان+داروی گیاهی خواب آور و عوارض آ...
آموزش خواب به کودکان
آموزش خواب به کودکان بدون گریه در سنین مختلف
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران
طریقه از شیر گرفتن کودک در شب
از شیر گرفتن کودک در شب | زمان و راه قطع شیر شبانه نوزاد

سوال های مرتبط

مامان آراد جون مامان آراد جون ۲ سالگی
سلام خانما خواستم بگم پسرم خیلی وقت پیش سینوزیت کرده بود که خوب شد ‌ولی از اون به بعد همش پشت حلقش انگار خلط داره و خرخر میکنه مخصوصا صبح که از خواب بیدار میشه میدونین علتش چیه کسی تا حالا بچش اینجوری بوده
مامان آرن مامان آرن ۱ سالگی
سلام مامانا
کسی هست بچه اش خیلی پستونکی باشه ؟
پسر من یک سال و هفت ماهشه همش پستونک میخواد
شب تاااا صبح هم تو دهانشه ، خواب عمیق که رفت در میارم یهو تو خواب متوجه میشه تو دهنش نیست دنبالش میگرده و گریه که میخادش
نمی‌دونم چیکار کنم از سرش بیفته 😢
شما راه حلی دارید؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان سرندیپیتی مامان سرندیپیتی ۱ سالگی
سلام ، روزتون بخیر
مامان ها من تو بارداری اصلا استرس و اظطراب نداشتم ، تو این یک سال و نیم هم اصلا دخترم و نترسوندم و دعواش نکردم ،اما دخترم خیلی ترسوِ
اصلا دوست ندارم اینجوری بمونه
مثلا دیشب جایی دعوت بودیم ، میزبان هم یه پسربچه دقیقا همسن هانا داشتن ، اینا باه مبازی میکردن تا اینکه پسر اومد دخترم رو بغل کرد و داشتن عقبکی میرفتن که باهم افتادن رو هانا، دخترم ترسید و گریه کرد ....
هانا از اون به بعد از پسره ترسید و تا آخر مهمونی رو پای من بود و باهاش بازی نکرد!!
چیکار کنم اینجوری نباشه؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان جانا🧸 مامان جانا🧸 ۱ سالگی
سلام مامانایی که بچاهاتون رو از شیر گرفتین میان وعده چیا میدین بهشون؟قبل خواب روز و شب چی میدین که شکمشون سیر باشه؟
من دخترم روزا برای خواب شیر خشک میخورد الان اون شیر خشک تو شهرمون گیر نمیاد
مامان دنیز 🐣 مامان دنیز 🐣 ۱ سالگی
مامان ها من تدریجی دخترم رو از شیر گرفتم فقط در ۲۴ ساعت الان قبل خواب بهش شیر میدم یعنی یکبار ر ساعت ۱ شب و یکبار ساعت ۳ ظهر که میخواد بخوابه و به علاوه اون شب ها هم که بیدار میشه میدم ،،، قبلاً خیلی خیلی بیشتر شیر میخورم حالا برای قبل خواب و در طی شب تجربه آیی دارید چیکار کنم اون هم می‌خوام شروع کنم بگیرم ولی خیلی خیلی زیاد وابستس
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان هــانا❤ مامان هــانا❤ ۱ سالگی
هانا رو هر روز میگه بریم دد میبرم یا تو حیاط مادر شوهر یا دم در کوچه سوار چرخش میشه ظهرا هر روز عصر هم بیرون میبرمش حالا یا تو محله خودمون یا خریدی بازاری جایی انقد شبا خوب می‌خوابه چون خسته میشه روزا هم اصلا نق نمیزنه . دیروزم رفتم از سوپری محلمون سبد کالای هانا رو همش روغن برداشتم .
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان نیکان مامان نیکان ۱ سالگی
سلام مامانا خوبین؟من الان سه روزه در طول روز به نیکان شیر نمی‌دم صبح که داره بیدار میشه میخوره بعد که بیدار شد دیگه نمی‌دم تا آخر شب موقع خواب. بعد ظهر هم چهار پیمانه شیرخشک میدم فقط که بخوابه رو پا. می‌خوام چند روز این کار رو ادامه بدم بعد دیگه شب ها رو هم شیرخشک بدم باز چند روز که گذشت شب ها رو آب تو شیشه کنم و همینجوری کم کم از شیر بگیرمش. نظر شماها چیه؟کسی اینجوری بچشو از شیر باز کرده؟توصیه ای برام دارید؟
مامان آران مامان آران ۱ سالگی
سلام خانم‌ها یه مدتی هست پسرم شبا که میخواد بخوابه یا نصف شب که بیدار میشه روی تشک نمیخوابه میره تو سرما روی فرش میخوابه اصلا اتاق هم گرم نیست که بگم گرمشه‌ خیلی نگرانم بنظرتون چرا اینجوری میکنه
مامان محمد جواد مامان محمد جواد ۱ سالگی
خانما بچه من دیروز یه بچه داشت تو تلویزیون داد می‌کشید ترسید گریه کرد یه هم دیدم رفت تو اتاق بدم به من اشاره می‌کرد که خاموشش کنم بعد شب چند سری بیدار شد گریه خیلی‌ بدی می‌کرد آروم نمیشد من دوباره اون فیلم زدم دیدم آره اصلأ قیافه پسره میبینم می‌ترسه الان دوباره بیدار شد گریه کرد حتی تنها تو خونه ایمم نمیزاره من برم دستشویی بیام چیکار کنم ترسش بریزه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان محمد جواد مامان محمد جواد ۱ سالگی
خانما بچه من دیروز یه بچه داشت تو تلویزیون داد می‌کشید ترسید گریه کرد یه هم دیدم رفت تو اتاق بدم به من اشاره می‌کرد که خاموشش کنم بعد شب چند سری بیدار شد گریه خیلی‌ بدی می‌کرد آروم نمیشد من دوباره اون فیلم زدم دیدم آره اصلأ قیافه پسره میبینم می‌ترسه الان دوباره بیدار شد گریه کرد حتی تنها تو خونه ایمم نمیزاره من برم دستشویی بیام چیکار کنم ترسش بریزه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان سرندیپیتی مامان سرندیپیتی ۱ سالگی
سلام به همگی
مامان ها من دخترم رو چند ماهی هست از شیر شب گرفتم و قبل خواب شب هم دیگه بهش نمیدم و فقط تو طول روز شیر میخوره
الان دو شبه قبا از خواب خیلی بیقراری میکنه و شیر میخواد، خیلی گریه میکنه
اصلا اینجوری نبود !تجربه ای دارین؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ام کلثوم مامان ام کلثوم ۱ سالگی
مامانای مهربون که پسر ۸ ساله دارن پسر من همش دستش تو شلوارشه مخصوصا شبها تو خواب تو حموم هم دیدم زیاد ور میره
اصلا حالت نعوظ داره نمیدونم چیکار کنم
تو رابطه منو باباش هم تا حالا اصلا چیری نمیدونه مطمئنم
نمیدونم چی بگم بهش
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۱ سالگی
من خیلی دوست دارم پسرمو از شیر بگیرم
وقتی که خوابه بیدار میشه فقط شیر میخواد وگرنه خیلی گریه میکنه
اینو هم بگم که شیشه شیر نمیگیره و پستونک هم نمیگیره
قبل خواب هم سیر هست
نمیدونم با این شرایط چیکار کنم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان سرندیپیتی مامان سرندیپیتی ۱ سالگی
سلام
اومدم تجربه م از واکسن ۱۸ ماهگی رو بگم.
امروز روز سومی هست که واکسن هانا رو زدیم،
وارد مرکز بهداشت که شدیم همه چیز معمولی بود اما به محض اینکه وارد اتاق شدیم هانا شروع کرد به گریه کردن ! گریه های بی دلیل ، نمیدونم انگار اونجارو میشناخت !
تا وقتی که سوار ماشین بشیم داشت گریه میکرد .
اما خداروشکر جز شب اول که تب کرد و با قطره استامنیوفن کنترل میشد دیگه تب نداشت
ولی دختر من خیلی درد داشت 😞
روز اول ۵،۶ ساعت بعد از واکسن همش گریه میکرد و اصلا راه نمیرفت.
بی حوصله و کم اشتها هم بود. این بی اشتهایی تا امروز هم ادامه داره .
دختر من تقریبا ساعت خوابش تنظیم شده بود اما از بعد از واکسن اون هم به هم خورد😐
امیدوارم برای همه ی بچه ها سبک و بی عارضه باشه🙏🥰
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان تربچه مامان تربچه ۱ سالگی
مامانا بیایین یه مشورت، خواهرم بچش ۳سالشه ،با بچه من همیشه همبازیایه خوبی ان ،معمولا هر روزی که خونه مامانم میریم زنگ میزنیم به هم که باهم تو یه روز اونجا باشیم ، هفته پیش خونه مامانم مدام من مواظب بچه ها بودم اون نشسته بود سر گوشی ،من بچه هارو سر گرم میکردم ،شوهرش که اومد من رفتم تو اتاق لباس پوشیده بپوشم از دور دیدم بچم دستش به در بوده و بچه اجیم دوبار درو کوبید رو دست بچم جوری که بچم هلاک شد از گریه ،شوهراجیم دوید طرفش و دستشو گرفت تو دستش و به اجیم میگفت کاش طوری نشده باشه من سریع خودمو رسوندم اجیم گفت بچه ات خودش درو بست رو دست خودش ،درصورتی که من دیدم بچه اون زد برام مهم نبود که کی زد همین که بچه ام اروم شد و سالم بود و دستش فقط قرمز شده بود و رفت دنبال بازی برام کافی بود حرفی نزدم فقط به مامانم گفتم من رفتم لباس بپوشم اینجور شد مامانم به اجیم گفت میخاستی مراقب باشی اجیم جلو شوهرش به مامانم گفت بچه اون کوچیکه اون باید مراقب باشه ، خیلی ناراحت شدم دیگه اومدم خونمون ،و این هفته هم که همه جمع شدن خونه مامانم،مامانم گفت بیا گفتم همش باید نگاهم به بچه ها باشه خونه بمونم بهتره ،با خواهرم قبلا زیاد تلفنی حرف میزدیم از اون شب یه هفته گذشت نه من زنگ زدم نه اون زنگ زد حتی بگه دست بچت ات خوب بود طوری نشده بود که ، الان میخاستم ببینم ناراحتیم بیجا بوده؟باید زنگ میزدم من؟؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر