چه ذکر و دعایی خوبه واسه این ک بچشم طرف بیایی و هرچی میکنی بهش ببینه و بفهمه چرا این بچه انقد بامن سرلج داره هرکی خواست قضاوتم کنه برام مهم نیس فقط حرف من اینه این ادم بویی از انسانیت نبرده اصلا خوبی فهم نیس فقط فقط باعث عذاب منه من اصلا کاری بهش ندارم خدا سرشاهده مثال از مدرسه میرسه شروع میکنه چرا اینکارو نکرد بابا برام چرا چرا چرا پول اردوبده چرا نمیده اگر مائده بود بهش نمیدادی اگر مائده فلان بود فلان کارو نمیکردی با این کاراش تنفرتو دلم کاشته اخه یکی نیس بزنه دهنش بگه حسود عقده ای این بچه چی داره ک انقد دقشو میخوری بجان بچم دخترم اردوداشت نفری ۵۵۰ میخاستن بره من نداشتم اصلا ب دخترم نگفتم ک دلش بشکنه دلش بخاد بره تا این موجود بیخود باعث شد بزبون بیارم بگم بخدا عمل لوزش افتاد جلو بعد همون روز نوبت دکتر از چند ماه قبل گرفته بودم برا بلوغ زودرسش نشد چون عملش افتاد همون روز قاطی شد بهم الان باید تو این هفته دوجا دکتر ببرم ندارم بخدا ازاین طرفم این میاد ب این چیزای دخترم حسادت میکنه اگر باباش نداره پول اردوبده چرا تاوانشو منو بچهم بدم ازاولم از دخترم خوشش نیومد خدایه باسرشاهده ک باباشم کاری برادخترم نمیکنه ک این انقد دق میخوره از خدا فقط میخام خودش جوابشو بده همیشه پای دخترمنو وسط میکشه این بچه چه حسادتی داره ک این مغزمو میخوره

مامان یاسین این حرفی میگم نمیخام ناراحت کنم یا قضاوت ب قول ی مادری میگفت وقتی سفره دلت میای گهواره میگی بقیه نظرات میگن حالا مونده ب این که شما چطوری برداشت کنی مثبت یا منفی،،، دقیقا نمیدونم یبار گفتی پسرت 12 13 سالش ولی اون پسر بچه چیزی حالیش نیست بخای از اون ب دل بگیری فقط اگه بچه جونی خودت بود هرکار میکرد برات شیرین بود هرچقد بگی دوستش داشتم و بهش محبت کردم مثل محبت ب بقیه بچه فامیل بوده شما کاری برای فرزند خودت انجام بدی منت سرش نمیزاری ولی وقتی برای بچه فامیل انجام می دی توقع داری فامیل همون قد احترام ب بچت بزارع،، من دختر 12 ساله دارم خیلی اذیت میکنه و افرا ک تازه 18 ماهش شد واقعن روزگارم سیاه کرده ب اذیت کردن ولی شب که میبرم میخابونم تو رخت خواب اینقد با ذوق نگاهشون میکنم میگم عیب نداره با اذیت کنار میام چون بچم ولی هیچوقت حوصله و اعصاب بچه کس دیگه ندارم با اینکه با بچه ها با محبتم یسره بچه فامیل خونم میان نمیدونم تونستم منظورم بگم یانه،، شما پسرت از خودت نیست اذیت و حرفاش برات قابل قبول نیست بخاطر همین اذیت میشی فکر میکنم همینجور همسرت دختر تو فرزند خودش نمیدونه و نمیتونه درست رفتار کنه شما هم همینطوری

این رفتارا ک میگی همشونو پسر جاریم نسبت ب مادر خودش هم داره این چیزا طبیعیه تو بچها تو پسرا شما چون بچه خودت نی حساس شدی

انقدرنفرین نکن اونم بچس سن مهمی اززندگیشه کمبودمحبت داره محبت ندیده یه باربهت گفتم باهاش ازدردوستی واردشو

پذیرش کنی که پسر نه بچه تو نه تو مادر میتونی برای اون باشی فقط چون تن ب این ازدواج دادی در اصل مسیولیت اون بچه پذیرفتی و باید باهاش کنار بیای بنظرم بهش محبت داشته باش کار ب بقیه حرفاش نداشته باش اینجوری زندگی برای خودت سخت میکنی و حرص بیخودی بخوری

ذکر یا ودود رو بگو

هزینه عملش چقدشد

شما چندتا بچه داری و همسرا چندتا

شوهرت مهمه اگه حرفاشو باور نکنه بدرک بزار بگه

خدا جواب کیو بده شوهرتو؟