۸ پاسخ

ماتوخونه ازترس وحشت زده بودیم شماکه بیرون بودن د بدتر

وای من تو خونه وحشت کردم تو چی کشیدی خواهر

اهواز ک قیامتی شده باد س
شدید وخاک و گردوغبار... ظهرش هم شرجی بود و برق رفته و اب.... چ وضعی داریم

بعد این اتفاقات اخرش هم زلزله اومد دوستان کسی متوجه شده

ده ونیم شب

اخ خدا یا بخیر گذشته عزیزم انشاله همیشه توتفریح وخوشیای پسرت وخوشالیشو ببینی اتفاقه پیش اومده
منم باپسرام یکی ۷ ساله ویکیشم ۹ ماهش برااولسن بار باکلی ذوق وشوق تصمیم گرفتم ساعتای ۵ ب بعد ک رفتم دنبال پسرم ازمدرسه برداشتم رفتیم خونه مامانم ازاونجا خواهرمن با هام اوند ک بریم خزید واسه پسرم لباس وصندل اینابخریم اولش گفتیم بشینیم ی بستنی بخوریم بعد ک رفتیم چندتامغازه گشتیم دیگ پسرم داشت خسته میشد تو‌کالسکه خواهرم‌تفت من برم خونه شامواماده کنم تامن دوقدم رفتم جلوتر صندل بخریم برای پسرم.کم کم دیدم بادبلندشد وگرد غبار بچمم میگفتومنوبغل کن
ده دقیقه هم‌نشد خریدیم تابرسیم خونه ی قیلمتی شد منم بچه بغل لباس تیشرت پوشوندم
خلاصه کالسکه رو رهاکردم طوفان شدید شد وپس بزدگم‌گریه نیکرد ک مامان کاسکله رو بیاریم وخودشم چشناش پر خاک بود ننیدونستم کدومشونو بغل بگیرم ک اسیب نبینه
عین دیوونه حداقل نرفتم داخل ی فروشگاهی همونجوری شالمو بستم دور سرپسر کوچیکه وتاخودخونه دوییدیم
میترسیدم بادوبارون وخاک همه بهم خورده بود وتابرسم خونه جون ب لب شدم..
خیلی بدشانسم یروز بعد چندماه رفتم بیرون خرید این جوری شد.
منم اون لحظه تابرسیم خونه خیلی وحشت کردم..
ماشینم ریموتش گم شده.وگرنه من اصلا بدون ماشین جایی نمیرم بابچه.
اینم از امشب ما😥🥺

اتفاقا منم خواستم برم بيرون ديدم باد نرفتم
تهرانی؟

میفهممت عزیزم🥲الان باز ی سری میان میگن چرا مارو میترسونی واقعا آدم تا نباشه تو موقعیتش درک نمیکنه

سوال های مرتبط

مامان کارن🩵 مامان کارن🩵 ۱۵ ماهگی