۶ پاسخ

والا اگ بهشتی درکار باشه قطعا باید زیر پای مادرا باشه

مرسی عزیزم سخت هس ولی بخایی سخت بگیری خیلی بدترپیش میراینجورموقعابیخیال خونه بزن بروبیرون

من پسرم ۶ سالشه دومی اگه خدابخوادتابستون دنیامیاد اینجاهیچکسوندارم خیلی دست تنهام مامانم میگه جمع کنین بیاین شهرما اینجا خودم کمک حالت میشم دست تنها نمیرسی بادوتابچه

خیلی سخته..بخصوص اگه کمکی ندا
شته باشی..فعلا بی خیال کار ..به بچه ات برس

وای من هرچی تمیزمیکنم بازدودقیقه دیگه همونه دخترم همش رو ظرفشویی کل آشپزخونه روخیس می‌کنه باخودشوامروزم ازروزای که خسترینم ازهمه نظر

خیلی سخته.... حتی از گفتن همین زنجیره ام خستم

سوال های مرتبط

مامان آقا کایان💓 مامان آقا کایان💓 ۲ سالگی
سلام هم قبیله ای ها
اومدم درد و دل خیلی ناراحتم
قصه از این جا شروع میشه که من به درخواست همسرم برای عمل خواهر شوهرم اوندم شیراز که کمکی باشم،برادر شوهرم هم باهامونه خیلی پولداره و به پسرم خیلی محبت میکنه در حدی که وقتی پیشش هست اصلا نمیاد سمتم ،میخوام پوشکش عوض کنم با گریه و شیونه ،لباسش عوض کنم گریه و شیونه ،صورتش بشورم گریه و شیونه و میره سمت عموش اونم هی ناز میکشه و بوسش میکنه ، به بار هم شوهرم تو جمع گفت خوبه ها پات رو پات بزاری یکی دیگه بچه داری کنه هیچی نگفتم ،امشبم پسرم چسبیده بود به عموش، عمو هم وقتی خسته میشه تیکه می‌میپرونه، امشبم بد تیکه ای پروند که خیلی ناراحت شدم، شوهرم بعد عمل خواهرش برگشت شهرمون که بره سرکار منم اینقدر ناراحت شدم که گفتم همین فردا میای دنبال منو پسرم من تحمل ندارم میترسم حرفی بزنم حرمت ها خراب بشه چون پولداره خیلی تو زندگی کمکمون کرده برا همین نمیتونم مستقیم حرفی بزنم و تصمیم دارم که برگردم تا این رفتارهای دیگه نبینم ،از طرفی هم ابن برادر شوهر خیلی استرسی هست میترسم بچه ام هم استرسی بشه که بخاطر ترس های عموش کمی شده میبرمش پارک میترسه سر سره بازی کنه ، از بچه ها میترسه و گریه میکنه کلا زیاد میترسه. کلافه ام و واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم.