۵ پاسخ

سلام عزززززيزم خوبي بهتري
الان فصل پشه هيت نازنينم مطمئن باش اون از بدنتون رفته بيرون استرس نداشته باش فقط حساس شدي
منم خيلي حساس بودم هرخارش رو ميگفتم گال هست
چون من داشتم ميگم اينا حساسيت هستش
بيخيالش بشو اسمشو اصلا نيار الانم تابستون هست گال تو گرما دووم نمياره خيالت راحت بريد تو بالكن افتاب ب دستات بخوره اگر خونت افتاب گيره بذار قشنگ افتاب ب خونت بخوره

اگه گال خوب بشه خارش تا یه مدت میمونه دکتر بهم گفت دختر من داشت

گال چی هست

یعنی چندمدت داشتی
علایمش چی بود

خودت بهترشدی عزیزم؟

سوال های مرتبط

مامان آقا مهراد❤️ مامان آقا مهراد❤️ ۲ سالگی
سلام مامانا کسایی که تجربه از شیر گرفتن دارین تا کی طول میکشه بچه ها از یادشون بره
به خدا من دیگه کشش و توان ندارم کاملا شدم مثل این دیوونه ها
الان ۲۸ روزه پسرم رو از شیر گرفتم تدریجی بود و و هربار از وعده های شیرش کم کردم تا فشار زیاد هم بهش وارد نشه ولی در اخر مجبور شدم سینه ام رو سیاه کردم و گفتم اوخ شده چون دوباره داشت وعده هاش رو زیاد میکرد و بند بند وجودم خسته بود از شیر دادن به حدی که ۱ دقیقه شیر میخورد فشارم میفتاد و چشمام سیاهی میرفت
از شبی که گرفتمش فقط دو.الی ۳ شب راحت خوابیده اونم بعد از یک هفته اول ولی بعد از اون موقع خوابش که میشه به حدی بهونه میگیره جیغ میزنه که واقعا میمونم چیکار کنم تا اسم خواب میاد یا کاری که باب میلش نباشه میزنه زیر گریه و میگه میترسم یا همینکه بین خوابش بیدار میشه فقط میگه بغل و پام درد میکنه و مداوم فقط گریه تا دوباره با بدبختی بخوابه
اونم خوابی که فقط باید بشینم کنارش چون مدام میگه مامان و یه لحظه احساس کنه نیستم قیامت میشه دوباره
و میدونم تموم کارها و رفتارهاش هم به به خاطر شیر و وابستگیش بوده و این مدت هم همه جور دل به دلش دادم
حتی دیروز بهم میگفت مامان ممه خوب شده من بخورم
دیگه واقعا کم اوردم صبح اینقدر حرص داشتم و حالم بد بود از خستگی که خودمو تا تونستم زدم اونم کی منی که همه دم از قوی بودنش میزنن و به خاطر همین کسی نگاهمم نمکینه که بدونه الان چه شرایطی دارم فقط میدونم بریدم و خسته ام خییلی خسته😭😭😭😭😭😭
مامان هانا کوچولو مامان هانا کوچولو ۲ سالگی
یعنی بعد ۴ ساعت به حدی اعصابم خورده
دخترم عاشق بچه هاست یعنی هر بچه ای رو ببینه بوس میکنه ناز میکنه
امروز رفتم پارک دخترم رفت بالای سرسره سوار شه یه بچه سه ساله جلوی سرسره نشسته بود هر چی گفتم عزیزم جیگرم بیا پایین به من می‌گفت نمیخوام پدر ومادرش هم دقیقان بغل دست من وایستاده بودن یهو بلند شد یکدفعه یه مشت کوبید تو پیشونی دخترم من یه لحظه هیچی نگفتم گفتم الان بابا مامانش میگن نکن دیدم بعد مشت دستش وبلند کرده یه سیلی این سمت صورت دخترم یکی اون ور یعنی اون صحنه به حدی عصبی شدم نه به خاطر بچه از اینکه پدرومادر دارین میبینین اون حالیش نمیشه شما که حالیتون میشه دخترم کلان گرخیده بود فقط نگاش میکرد یکدفعه داد زدم گفتم نکن دید تا سرش داد زدم برمیگرده به مامانش میگه مامان نی نی سرم داد زد گاوه مامانش گاوه نی نی هم گاوه
مادر پدر ه عین خیالشون هم نبود رفتم بچه مو گرفتم بردم خانه بازی آوردم خونه
آخه به این جور پدر مادرها آخه چرا انقدر بی فرهنگ هستن درسته بچه حالیش نیست نمیفهمه اما تو داری این صحنه رو با چشمت میبینی که بچه ات داره یکی رو میزنه یعنی واقعان کلمه یه نکن از دهنشون در نمیاد باز اینجور موقع ها پدر مادر نباشن خوب میگیم نبودن ندیدن بچه رو کنترل کنن بچه هم حالیش نمیشه عیب نداره اما باشن و شاهد موضوع باشت هیچی نگن خیلی درده
من خودم تا به امروز یه انگشت به دخترم نزدم پیشونیش رو چنان مشتی زد هنوز قرمزه