سلام مامانا کسایی که تجربه از شیر گرفتن دارین تا کی طول میکشه بچه ها از یادشون بره
به خدا من دیگه کشش و توان ندارم کاملا شدم مثل این دیوونه ها
الان ۲۸ روزه پسرم رو از شیر گرفتم تدریجی بود و و هربار از وعده های شیرش کم کردم تا فشار زیاد هم بهش وارد نشه ولی در اخر مجبور شدم سینه ام رو سیاه کردم و گفتم اوخ شده چون دوباره داشت وعده هاش رو زیاد میکرد و بند بند وجودم خسته بود از شیر دادن به حدی که ۱ دقیقه شیر میخورد فشارم میفتاد و چشمام سیاهی میرفت
از شبی که گرفتمش فقط دو.الی ۳ شب راحت خوابیده اونم بعد از یک هفته اول ولی بعد از اون موقع خوابش که میشه به حدی بهونه میگیره جیغ میزنه که واقعا میمونم چیکار کنم تا اسم خواب میاد یا کاری که باب میلش نباشه میزنه زیر گریه و میگه میترسم یا همینکه بین خوابش بیدار میشه فقط میگه بغل و پام درد میکنه و مداوم فقط گریه تا دوباره با بدبختی بخوابه
اونم خوابی که فقط باید بشینم کنارش چون مدام میگه مامان و یه لحظه احساس کنه نیستم قیامت میشه دوباره
و میدونم تموم کارها و رفتارهاش هم به به خاطر شیر و وابستگیش بوده و این مدت هم همه جور دل به دلش دادم
حتی دیروز بهم میگفت مامان ممه خوب شده من بخورم
دیگه واقعا کم اوردم صبح اینقدر حرص داشتم و حالم بد بود از خستگی که خودمو تا تونستم زدم اونم کی منی که همه دم از قوی بودنش میزنن و به خاطر همین کسی نگاهمم نمکینه که بدونه الان چه شرایطی دارم فقط میدونم بریدم و خسته ام خییلی خسته😭😭😭😭😭😭

تصویر
۱۴ پاسخ

گلم شیر پاستوریزه با نی عروسکی و قشنگ شبا بهش بده بخوره از ذوقش میخوره و بعد با شعر و صدای بچگونه پشت ب خودت بخوابون و براش با گوشی آهنگ و شعر بچگونه بذار و بخون آروم بزن پشتش تا خوابش ببره برا روزا هم هر موقع بهونه شو میگیره از خوراکی و میوه های ک خیلی علاقه داره یا ضررش کمتره مثل چوب شور بیسکوییتِ ترد اینارو بده بخوره...پسر من بچه ای بود ک شبا هر ده دقیقه یک ربع بیدار میشد و باااایدم شیر میخورد من باردار شدم و سه ماه نمی‌دونستم چون تو شیردهی بودم برا همین حتی مجبور شدم زودتر از اونی ک باید ازشیر بگیرمش اینکارارو امتحان کن شاید بهتر شد

الان دیگه کامل بگیر.

منم یک ماهه گرفتم و یهو گرفتم با صبر زرد خعلی خوب تره تا تدریجی دیکه اصن سمتش نمیاد

عزیزم یهویی میگرفتی تند تر فراموش میکرد دختر من ۱سالو ۱۱ ماه شیر دادمش
صب ساعت ۱۱ پاشدم شید دادمش بعدش ماژیک سیاه کشیدم گفتم کثیفه بزدمش خونه مامانم تا خوب خسته شد هروق بهونه میکرد برا شیر سینه سیاهو نشونش میدادم دیگ بدش میومد
شبم خابیدصب س۵ صب بیدار شد بیدار شدم تخم مرغ ابپز بهش دادم و همینجوز تا ۳روز در عرض یک هفته نشد بدون اینکه اذیت بشم یادش رف دیگ خداروشکر خیلی خیلی راحت بود از شیر گرفتن همیشه فک میکردم هیچوقت از شیر گرفته نمیشه چون خیلی خیلی وابسته بود خداییی

سلام من رفتم عطاری صبرزرد گرفتم اصلا سمت سینه نمیاد.
شبها و روزها خیلی بیشتر بغلش میکردم یک ماهه سخته بخصوص ک من سینه هام پرشیر میشه باید بری حمام تخلیه کنی با اب گرم.
در ضمن به جای شیر مادر شیر پاستوریزه با نی میخوره .

عزیزم ی دفعه میگرفتی بد عادتش کردی اصلا با خودتت حمام نبر لباس پیشش عوض نکن

قبل خواب سعی کن غذای که دوست داره بخوره کامل سیر بشه
بجای شیر مادر بهش شیر خشک یا شیر گاو بده

عزیزم کاش سیاهش نمیکردی تلخک بهش بزن ببینه تلخه دیگه اصلا سمتش نمیاد
منم 5روزه پسرمو از شیر گرفتم تو این 5 روز اصلا اسم شو نیاورده ولی خب برای خوابش اذیت میشم باید بگیرم بغل تا بخوابه

خداکمکت کنه....
ولی تلخک جوابه ها

عزیزم دخترمنم الان یه هفته ازشیرگرفتم تدریجی امتحان کردم نشد ازبس وابسته بود باتلخک امتحان کردم دوسه شب اول خیلی گریه کردبراش عادی شد الان بهترهست بااینکه یهومیگه ممه میخوام ولی با خودش میگه ممه تلخ شده وی وی

فقط سینہ ھات چی دوشیدی تا خشک کردن برای من وحشتناک سفت شدہ

بچہ ھای منم ھمینطورن بدبختی شوھرم ھم دائم میگہ بھشون بدہ کافیہ یکم گریہ کنن و بھونہ بگیرن

ااااخی عزیزم درک میکنم منم تازه دیروز یکماه شده که گرفتم من تدریجی نگرفتم چون وابسته بود یه دفعه ایی گرفتم
تدریجی شروع کردم خوب پیش نرفت وابستگی شیرش بیشتر شد بجای اینکه کمتر بشه
دیگه یهویی گرفتم ۳ ماه پیش بود واقعا خوب بود صبر زرد گرفتم از عطاری زدم یکی دوباری دهنش زد دیگه نخورد گفت کخ شده
دیگه با غذا سیرش میکردم
و آخر شب آب میدادم‌داخل شیشه اش خم آب گذاشتم نصف شب بیدار میشه میخوره خودش واقعا راحت شدم بعد دوسال تازه فهمیدم خواب چیه
یه هفته بیقراری کرد شبهاش دیگه خوب شد خداروشکر

*۳۸ روزه از شیر گرفتمش

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
سلام مامان جونیا خوبین گل هاتون خوبن؟
میخواستم از تجربه از شیر گرفتن مهراد براتون بگم اصلا فک نمی‌کردم انقد آسون و راحت باشه، با مشورت دکترش شیر تدریجی قطع کردم چون به شدت وابسته بود اینطوری که چند روز اول ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر به هیچ وجه بهش شیر ندادم بعدش کردم ۱۰ تا ۱۲ و ۴ تا ۶ تا چند روز تا میومد سرگرمش میکردم به شدت شیر شب وابسته بود گذاشتم بخوره اصلا سختگیری نکردم بعد چند وقت دیدم واسه شیر شب بیدار نمیشه تا دمه صبح ولی از صبح تا بیدار شدنش خیلی می‌گفت بده، بعد دیدم الان بهترین فرصت که شب بیدار نمیشه روز هم به تدریج کم شده از داروخانه تلخک گرفتم یه بار زدم تا اومد بخوره دید اون مزه رو دیگه نمیده رفت دوباره یه ساعت بعد دید ای بابا اون ممه رو لولو برده همین و تمام فقط روز بعدش صبح طبق عادت بیدار شد براش یه شعر خوندم خوابید هیچی هم بهش ندادم که خواب از سرش بپره، یه مامانی چند وقت پیش بهم گفت صبر کن اصرار به گرفتن نکن به وقتش میفهمی خودش دیگه میل نداره و همین شد به زور ازش نگرفتم. امیدوارم همه مامانایی که تو این مرحله هستن به راحتی و آرامش بگذرونن
ترک شیر مادر 25 ماه و ۲ روز