۶ پاسخ

عزیزم باز خداروشکر کسیو داری کمکت کنه و از بچه نگهداری کنه من مریض شده بودم خیلی حالم بد بود ولی بچمم نمی‌تونستم جایی بذارم

چیشده

بستریش کردن،

خیلی خیلیی سخته من درکت میکنم
منم دو هفته پیش ابله مرغون گرفتم ۱۰ روز از بچم دور بودم

میفهمم خیلی حس بدیه منم دو هفته پیش مریض بودم ۶ روز نتونستم نزدیک پسرم بشم داشتم دق میکردم ، عزیزم استراحت کن خودت هم خوب بشی الان در ضعیف ترین حالت خودتی

عزیزم 🥺🥺 میگذره این روزا هم

سوال های مرتبط

مامان حلماجان💕 مامان حلماجان💕 ۷ ماهگی
احساس میکنم خیلی مامان دست و پا چلفتی هستم غذا خوب برا دخترم درست نمیکنم نمیدونم چی بزارم براش یه غذا رو داخل دو وعده بهش میدم احساس میکنم اینجوری پیش برم دخترم بدغذا و بی اشتها بار میاد بیشتر شیر بهش مبدم
هرچی میخوام بدم میترسم یکی میگ عدس الان ن حبوبات ن یکی میگه حساسیتی میشه
فلان میوه یبوست میاره شکمش درد میاد منم سردرگم حتا ممانم غذا میزاره هی ایراد میگرم ک خوب نیس براش....
نزدیک دوهفتس اومدم شهرمون از همسرمو و خونم دور شدم خودمو وابسته کردمو وتنهایی میگم نمیتونم و کلافه میشم از خودم بدم میاددد ک اینجور همسرم دوسداره دخترشو بزرگشدنشو ببینه از نزدیک ولی من باحرفام با رفتارام و گریه هام جوریش کردم ک راضی شده ببگه برو شهرستان ک راحت باشی
اینجام ناراحت و گریه ک میخوام برم خونم میرم اونجا هرروز گریه ک من ازیت میشم میخوام برم اونور ب هیچ صراطی مستقیم نیستم ..از خودم بدم میاد هیچوقت ادمی نبودم تواین ۳سال از همسرم خونه و زندگیم دور شم همیشه باهم بودیم هرجامیرفتیم و میومدیم حتی داخل دوران بارداریم خونم بودم چون راحت بودم اونجور ولی از وقتی زایمان کردم همش بهونه احساس میکنم از خونه زندگیم و همسرم دور شدم منی ک حاضر نبودم ی شب ازش دورباشم الان اینجورشدم ... احساس میکنم درحق دخترم دارم بدی میکنم ک از باباش دورش کردم درحقش دارم کوتاهی میکنم ک خیلی بهش نمیرسم تو غذا و بیشتر شیرش میدم؟؟