۱۲ پاسخ

منم همچین دردی داشتم
از واژن میگرف تا مقعد بالا کمرم تکون می‌خوردم هم درد داشتم هم تیر میکشید
خیلی ناجور بد بود
بعد مامانم کلی لباس تنم کرد جوراب اینا
بعدش دمنوش آورد
بعدش تب و لرز اینا کردم
گفتن تب شیره
ولی خودمو گرم گرفتم آروم آروم اون درد ول کرد

من بعد ۷ ماه بخدا الان درد دارم

بله عزیزم شما هنوز بخیه هات داغونه میگی را بطه بخدا بعدش داغون میشی

اره طبیعه من بعد ۲ماه هنوز درد دارم یهویی میگیره

آخ الان خوبی چیکار میکنی بهتری

منم چندبار اوایل همینجور شدم فقط شیاف جوابگوعه

فقط رابطه نداشته باش تواین 40روز. سردی هم نخور

همه کی بودن بیان تو ؟ 🤔

به دکترت بگو

طبیعی اگه بودی اینا طبیعیه

الهی آمین خواهر انشاءالله اون دردیه که منم داشتم انگار میگفتم یکی داره واژنمو با چاقو میبره منم تجربه کردم ای وای خیلی درد بدیه واقعا افتضاحه

زایمانت طبیعی بود؟شاید بخیه هاته😢

سوال های مرتبط

مامان نیکان

🩵 مامان نیکان 🩵 ۵ ماهگی
حالا دلم میخواست بچه رو بغل کنم نازش کنم ولی نمیتونستم از شدت درد🥲یه دردی بود که آدم نمیتونه بیان کنه🥲
هی درد میکشیدم باز میومدن دوتا شیاف میذاشتن و امپول و سرم.
تا نصفه شب ساعت۲ پرستار اومد گفت باید بلند بشی🥺بدترین قسمت ماجرا🥲قسمت شکم و جای بخیه انگار یک‌تن میشه و‌نمیتونی حرکت بدی
برای منکه اینطوری بود از شدت درد🥲بزور هرجور بود نشستم و کم کم پاهامو دادم پایین و با کلی گریه کردن راه افتادم و ده قدمی راه رفتم الان فکرمیکنم چجوری اون دردو تحمل کردم فقط بخاطر بچم بود🥺باز دراز کشیدم و امپول زدن که دردم کم بشه🥲ولی درد همچنان بود🥲صبح باز بلند شدم و با کلی درد راه رفتم و سوند هم گرفتن و همچنان میومدن شیاف هم میذاشتن🥲
دکترمم چون جمعه بود دیگه نیومد حتی برای مرخص کردن☹️زنگ زد تلفنی گفت مرخص کنید و کارای ترخیص انجام دادیم اومدیم و خونه تازه شروع دردا بود چون امپولی در کار نیود و فقط شیاف بهم دادن و دراز کشیدن خوب بود ولی بلند شدن کار حضرت فیل بود خیلی دردم میومد🥲امروز که ده روز شد تازه یکم میتونم خودم بلند بشم دردش قابل تحمل تر شد
مامان نیکان

🩵 مامان نیکان 🩵 ۵ ماهگی
منتظر بودم بچه رو بیارن ببینم که با پارچه سبز آوردنش صورتش انقد تمیز بود دلم میخواست بذارن روی صورتم که اینکارو نکردن☹️فقط سه ثانیه بهم نشون دادن🥲۸:۴۵ بچم بدنیا اومد که باز وقتی داشتن جفت و اینجور‌ چیزا در میاوردن درد حس نمیکردم ولی اینکه دستشون داخل شکمم هست و تکون میخوره رو حس‌میکردم.ساعت۹:۲۵ منو بردن ریکاوری و ده دقیقه اونجا بودم بعدش بردنم اتاق خودم که از تخت جابه جام کردن و من اصلا هیییچ حسی نداشتم و اومدن نوار بهداشتی گذاشتن دوتا و شیاف و شکممو فشار دادن که هیچی حس نکردم یه آمپول به باسن هم زدن بازم حس نداشتم
ساعت۱۲ونیم این موقع ها بود که بیحسی داشت میرفت و دردام داشت شروع میشد
بااینکه کلی امپول زدن داخل سرم،یه حس خیلی بدی بود🥲راستی یادم رفت بگم برای منکه گفتن عوارض امپول بیحسی اینه که فک لرزش داره و من از اتاق عمل تا یه ساعت بعد عمل که اومدم توی اتاق فکم خیلیییی صدا میداد و دندونام بهمدیگه میخوردن،که شوهر و برادرم فکمو توی اون تایم نگه داشتن.
بیحسی که داشت کم میشد کمر درد شروع شد همراه با درد جای بخیه و درددددد شکممممم🥲🥲که‌میگن رحم میچرخه تا جاشو‌پیدا کنه و چون دستکاری میکنن توی شکمو درد داره و برای من درد شکم بیشتر بود🥲
این وسطا هم پرستار اومد سینمو با دست فشار میداد نوکشو باز میکرد که شیر بیاد وبچه رو آوردن شیر نمیتونست خوب بگیره
یه درد باز به این دردام اضافه شد که درد سینه بود از بس فشار دادن
مامان خادم الحسین مامان خادم الحسین ۲ ماهگی
پارت دهم #تجربه_زایمان
از بقیه عوارض اپیدورال کمرم درد میکرد و درد میکنه هنوز...
شکمم میسوزه... شونه هام به شدت گرفته ...
ولی بازم به نظرم اپیدورال خوبه...🥲🥲🥲 خلاصه آقا من گفتم این طوری منو نبرین تو بخش کل بدنم خییس عرق استفراغ هم کرده بودم قطره قطره خون هم از پام ریخته بود... گفتم من باید یه دوش بگیرم لباسامو عوض کنم بعد... آنقدر پرستاراش مهربون بودن و حواسشون بهم بود لباس برام آوردن دستمو میگرفتن میبردن تو حموم در حموم باز میزاشتن میگفتن هر لحظه حالت بد شد بگو بیایم کمکت خلاصه من واقعا از بیمارستان پاستور و پرستاراشون و نظافتشون راضی بودم و هستم و قطعا سری بعدی پاستور زایمان میکنم
بچه ها حتما ورزش هایی که گفتم رو موقع زایمان انجام بدین تا زایمانتون راحت تر بشه من که وارد اتاق زایشگاه شدم غیر من سه نفر دیگه بستری بودن که زود تر از من آمده بودن ولی فرایند زایمان من از همشون سریع تر شد الحمدالله ❤️
ان شاالله که همه زایمان راحتی رو تجربه کنین