۱۶ پاسخ

حق داری عزیزم چی بگم والا بچه دوم اشتباه کلا فکر میکنی باید ۲ تا باشع ولی زندگی چقدره ک بخای نصف عمرتو برای. بچه بزاری یدونه بچه ام کار ۲ ۳ تا بچه رو‌میکنه حیف اعصابت نبود
من ک اصلا سر همین اولی پاره ام

من دخترم سه ساله
پسرم ۲۲ماهه
سه ماه دیگه زایمانمه
جا من بودی چکار میکردی؟
ناشکری نکنی یوقت ها
من ناشکری کردم سومی اومد
سه تااااا شیر به شیر شد

و منی که بچم یک سال و هشت ماهشه تازه فهمیدم دومی رو باردارم

حق داری درکت میکنم🥲

مادری کسی دورت نیس؟

همه ما مامان هستیم درکت میکنیم ،،،چند روز ب شوهرم میگفتم اگه بچه نبود من سر کارم بود گشت و گذار ،،،
من یدونه دارم واقعا بعضی وقتا خسته ترین آدم میشم

گلم واقعن سخت شما ۲ تا داری من ۳ تا دارم بررگه نوجوان دغدغه های خودش داره یعنی خیلی سخته هم روحم خسته است هم جسم ام کم اوردم به معنای واقعی فکر نکن تنهایی هستن مادرهایی که وضعیتشون از شما هم بدتر

منکه ۳تا دارم چی

عزیزم پیامم دیدی اسم قرصی که میخوری بهم میگی؟؟؟

منم خستم دخترم شیطونه ولی قربونش بشم مهم نیست فقط دلم میسوزه هیچکس دورش نیست
ن بچه ای ن خانواده همون هیچییییی خانه شادی هم ک‌سر بسته و کثیفه پارکم ک دوره تنها. نمیتونم ببرمش اومدم منطقه دیگه بلد نیستم ببرمش اینم شیطونه یجا بند نمیشه

منم واقعا یوقتا کم میارم. بخدا پریروز اینقد گریه کردم ک چشمام پف کرده بود. بردمش خانه بازی دخترم .گفتم بزار یساعت راحت باشم

پسر بزرگت تازه سن شروع شیطنتاش هست و کارای خطرناک که نمیشه ازش چشم برداشت .
یکسالش که بشه دومی حیلی بهترمیشه با هم سزگرم میشن کم کم.

اخی وافعا سخته واقعا.
تنها راه که یکم به ارامش برسی اینکه یکی مثل مامانت بیاد خونتون کمک حالت باشه روزانه وگرنه از پا در میایی

منم چند روز پیش. آنقدر اذیتم کردن که نگو دیگه رد دادم

قشنگ حالت میفهمم کم میاری

واای عزیزم حق داری هرچی بگی یدونش سخته چ برسه ب دوتا خدا کمکت کنه
حتما از اطرافیانتم بخوا ک کمکت کنن بزرگ رو ببرن کوچیکه ک خوابید یکم برا خودت باشی

سوال های مرتبط

مامان پناه مامان پناه ۱ سالگی
همه میگن بچه رو کمتر از دوسال از شیر نگیر ولی به نظرم نمیشه یه نسخه رو برای همه پیچید
دختر من به شدت وابسته ی شیر بود ،توی طول رور کلا من همش یه سره داشتم شیر میدادم و بهم آویزون بود حتی سر سفره هم من غذا میخوردم دخترم رو پام داشت شیر میخورد،شبا هم که قشنگ 10 بار بیشتر بیدار میشد شیر میخورد حتی اگر سیرش میکردم و کلی به زور و بازی بهش غذا میدادم باید مثل پستونک تو دهنش بود،نگین چرا شیر شبو قطع نکردی چون من تمااام سعی خودمو کردم ولی نشد که نشد و برای دختر من تعریف نشده بود که صبحا میشه شیر بخوره و شبا شیر نمیتونه بخوره و اینکه کلا دخترم بدون شیر نمیخوابید یعنی کلا با سینه خوابش میبرد وشیر شب باعث خرابی دندونش داشت میشد و روی دندنش لکه افتاده ..
غذا هم یا کلا نمیخورد یا کم میخورد چون شکمش رو با شیر سیر میکرد و کلا بعد از یکسال و نیم وزنش به 9 کیلو هم نمیرسه😑😢
و اینکه من یکسال و هشت ماه بود آرزوی خوااااب داشتم و چون خودش شبا تا صبح شیر میخورد خواب آرومی نداشت و میگن بچه تو خواب رشد میکنه ولی حتی یک ساعت خواب عمیق نداشت😑
خلاصه دوست داشتم تا دوسالگی بهش شیر بدم ولی درحقش لطف که نمیکردم هیچ،باعث ظلم بهش داشتم میشدم چون بعد از یکسالگی هم اولویت با غذا هست نه شیر مادر
خلاصه یکسال و هشت ماه کامل شیر خورد و تصمیم بر این شد که اول یکسال و نه ماه ازش شیرو بگیرم و تماااام
و پنجشنبه صبح چسب زخم زدم روی سینم و یه تیکه از موهام رو چیدم و زیر چسب زخم وصل کردم و گفتم اوف شده ،شب اول خیلی گریه کرد ولی بعدش کم کم باهاش کنار اومد،الانم شبا یه بار بیدار میشه آب میخوره و میخوابه
با امروز شش روز هست شیرو قطع کردم و به شدت از کاری که کردم راضی هستم و بی نهایت از تصمیمم خوشحالم😍