۳ پاسخ

اول نباید اینکارو میکردی چون سر گرم می‌شد دیکه حواسش به خوردن نبود تا اشتها به غذا باز بشه اول باید تمرکز میکردی به خوب خورون بچه چون بچه توصیه سنی خود به خو موقع غذا بازی میکنه اگه به غذا خورن عادت کرده باشه یعنی غذا وسیله‌ای برا بازی نشده براش توسنی که بازی میکنه با غدا بیشتر میگه قاشق رو بده دستم چون میدونه باید غذا بخور پس خودش با قاشق بازی بازی میخوره تا زمانیرهم که سیر نشده ریخته باش نمیکنه چون یادت گرفته اول بلید غذا بخوره سیر بشه بعدش بازی کنه حالا سعی کن عادتش بدی که موقع غذا خورن باید غذا بخوره مثل زمانی که میخوای از،شیر بگیرید یا قاشق بده دستش بگو خودت بخور یه قاشق خودش میخوره یه قاشق خودت بده

منم همین کارارو کردم ک بافت غذاهارو بشناسه و راحت باشه سخت نگرفتم، اما دیدم داره باعث میشه فقط بازی کنه ۳،۴ تا قاشق اول میخورد دیگه لب نمیزد. الان دیگه توپ درست میکنم با پلو و خورشتش اندازه کوفته قلقلی میدم دستش دونه دونه میزاره دهنش میره ی دور میزنه میاد باز خودش میگه به به بده وسطاشم ک حتما باید ی کاسه ماست بخوره

وای باور میکنی منم دقیقا همین کارو کردم بچم دقیقا همین کارو می‌کنه🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

نمی‌دونم چیکار کنم فقط تنها راهکارم اینه که کارتون باز میکنم اسباب بازی میدم بهش وسط کارتون و بازی یه لقمه بخوره یا نخوره همین

سوال های مرتبط

مامان ماهان مامان ماهان ۱ سالگی
از قضا ماجراهای جذابِ منو پدرشوهرم؛
پدرشوهرم از اول همیشه میخواست از هر چیزی ک میخوره یا هر غذایی که سر سفره هست چند قاشقی هم به پسرم بده، از وقتی آقا پسر غذا خور شد هر طوری بود ی چند قاشقی میزاشت دهانش و منم هم حرص میخوردم که روی لباس بچه نریزه هم گاهی اون غذا برای بچه خوب نبود که البته هیچوقت گوش نمی‌داد و کار خودش رو می‌کرد. برای مثال همین عید نوروز خونه برادرشوهرم دعوت بودیم و منم ی لباس خونگی گرونم خریده بودم برای پسر پوشیدم، سر سفره هم روی پای خودم نشوندمش و پیشبند بستم و بهش غذایی که با خودم برده بودم دادم خورد؛ موقع جمع کردن سفره بچه رو دادم دست شوهرم و رفتم کمک کنم همون لحظه پدرشوهرم ی قاشق آبِ مرغ گذاشت دهان پسرم که نصفش ریخت روی لباسش، نگم چقدر حرص خوردم و به شوهرم غر زدم. حالا جدا از اون ماجرا امشب باز لباس نو پوشیده بودم تن پسرم و تا رفتیم شروع کرد با قاشق شربت آلبالو داد بهش لباسشم که سفید بود و با اینکه گفتم نده میریزه روی لباسش کثیف میشه باز اهمیت نداد و داد و ریخت. منم رفتم پسرمو بیارم همونجا گفتم بهش که بابا نذر داره هر بار لباس بچه منو کثیف کنه. آقا هم بهش برخورد دیگه به ما محل نزاشت و بنده بسیار خرسند شدم از حرفی ک زدم. ان شاءالله که بهش بربخوره دیگه این رفتارهای مضخرفش رو تکرار نکنه
مامان هامین مامان هامین ۱ سالگی
سلام مامانا پسرم دو سه هفته پیش تب داشت مریض شده بود باز خوب شد دوباره الان مریض شد ابریزش بینی و سرفه خلطی داره خیلی سرفه میکنه اشتهاشم که کلا صفر...وزنشم از ده ماهگی استوپه...اصلا غذا نمیخوره اینهمه براش زحمت کشیدیم بردیمش گفتاردرمانی و اینا الان دوباره انگار برگشت نقطه اول ادمو دق میده انقد غذا رو نگه میداره دهنش اخرم تف میکنه بیرون...اخرش نمیدونم قراره چی بشه ولی واقعا کم اورده ام و به زور فقط روزمو شب میکنم شب تا صبحم از وضعی که دارم فقط فکرو خیال میکنم و غصه میخورم و گریه نمیدونم چیکار کنم انگیزه به زندگیم کلا میره وقتی پسرمو میبینم غذا رو جلوشم میزارم انقدر میریزه میپاشه همه جارو کثیف میکنه لباسای منم همینطور ولی کاش حداقل یه لقمه قورت میداد دلم خوش بود یعنی یکساعتو نیم دوساعت من درروز هروعده کنارش میشینم باهاش سروکله میزنم اخرش هیچی💔💔💔کریه میکنه میزاره میره من میمونم همه جایی که کثیف شده و با اشک جمع میکنم همه جارو 💔