۹ پاسخ

وقتی داره گریه می‌کنه برای خواستن چیزی، حتما الگو باش براش، مثلا بگو، آهان آب میخوای امید جون!
با لبخند هم باشه بهتره
بجای اینکه مثلا بگیم ا گریه نداره آب بده بهش ساکت شه
بچه ها توی این سن حرف ها رو میفهمن ولی سخته براشون که بگن، برای همین موقع گفتن و خواستن ممکنه این سختی رو با گریه و حتی قشقرق پاسخ بدن.
در مورد غذا هم، سعی کن به خوردنی ها برچسب خوب و بد، فایده و بی‌فایده نزنی. شکلات هم مثل بقیه خوردنی ها هست برای بچه ها تا وقتی که بقیه یجور دیگه تعریفش نکنن، مثلا فک کنن چون بچه س بهش شکلات بدن یا حتی چون بچه س سریع از جلوش بردارن. هردوی این رفتارها اثر داره توی اینکه بچه به چیزی حساس بشه.

الان هم اگه خواست شیرجه بزنه، بگو امید جان شکلات میخوای؟(نشون میدی فهمیدی چی میخواد و دیگه نیازی نمی‌بینه گریه و زاری کنه)
آره خاله شکلات داره مامان جون، الان شکلات نمی‌خوریم. (اینجا هم روایت کردی چه اتفاقی داره میفتاده و لازم نیست مدام تکرار کنه چون تو فهمیدی چی میخواد و هم بهش گفتی بهش میدی یا نمیدی)

اینکار رو هم کنی، منتظر اعتراضش باش. ولی ایندفعه تو کنترل دستته و می‌دونی برای اینکه شکلات رو نگرفته ناراحته، پیشش هستی تا ناراحتیش رو ببینید و بعدم رد شید مثلا به چیز دیگه ای توجه کنید.

بچه منم هر خوراکی ک خودمون بخوریم میخواد گریه نمیکنه ولی ب زور ازمون میگیره..ما هم یواشکی خوراکی های مضر رو میخوریم😂 فکر میکنم همه بچه ها همینن

باهموناکه میدن بهش یباربدبرخوردکن دفعه دیگه اینکارنکنن

ببین دختر من نوشابه مبخواست خواهرم گف بیا بهت بدم
تو نوشابه کلی نمک ریخت داد بهش دیگ بعد اون میگ بده بعد خودش ن ایشه
شکلات میدم کم
پفک اینا هم دو س تا دونه تیکه تیکه میونم میزارم جلوش

ماهان هم اینطوریه چایی بخوریم میخوادشکلات ببینه میخوادنوشابه باشه میخواد ولی سعی میکنم ندم بهش یاخیلی کم بدم

همین که عادت کنن و مزه چیزی رو بفهمن ول کن نیستن

من اصلا عادتش ندادم به چیزای شیرین
جاریم میخواست بهش آبنبات بده گ۴تم ندی بهش
باز صداش کرد
گفتم خواهش میکنم

من که پسر اصلا چیز شیرین نمی‌خورد همین مادرشوهره ایقد چیز شیرین داد ک الان میبینه گریه می‌کنه.

پسر منم همینه🫠

سوال های مرتبط

مامان دلین مامان دلین ۱۴ ماهگی
چقد این مردا خرنو نفهمو احمق
بارها بش گفتم جلو دلین به من‌ نگو با بچه اینطوررفتار نکن دعواش نکن کاریش نگیر داد نزن بچه حالیش میشه کم کم عادت میشه و عادت بچه ک از من حساب نبره غیراز اون تورو هم ادم حساب نمیکنه توروت وایمیسه اینقد ک رو میدی الان ک هیچ بزرگتر بشه خیلی چیزارو میفهمه ولی عادت تو از بین نمیره هزار بار گفتم من اگه دعواش میکنم تو نگو‌ نکن فلان به دلین بکو‌کاره بذی کردی ک بفهمه ما درست میگیم ما پشت همیم
بعد اومد بوسم کنه ک مثلا خودشو خوبه جلوه بده جلو دلین ک نگا من رفتم مامانتو بوس کرذم ولی مامانت با تو بدرفتاری کرد منم پسش زدم پاشد رف تو‌پذیرایی بخوابه چند روزه بش میگم بابا بچه رو پیش خودت بخوابون بذار به تو عادت کنه منم دست دلینو‌گرفتم گفتم پیش بابات بخواب خودشو راحت میکنه درو اتاقم بستم ک نیاد پیش من اومده سیوشرتشو تنش کرده بردش بیرون تو‌ماشین خوابوندش خودش هرچی گفتم بچه رو بیار سرما میخوره برا من خط و نشون میکشه
رفتار خودشو با خودش کردم ناراحت شد ولی من حق ندارم ناراحت بشم من ادم نیستم جلو بچه منو‌خوردو کوچیک میکنه
هرچی زنگش میزدم جواب نمیدادک . بچه رو بیاره سرماش نده خودش صب میگه بچم تو ماشین هی گفته بریم بریم بریم حالا معلوم نیس گریه هم کرده یا نه میگه منو میخواسته یه یکساعتی نیاوردش ک اومد بالا بش پیام دادم اگه نیاریش سرما بخوره باید بشینی خونه پرستاریشو بکنی من حوصله ندارم دیگه مغزم نمیکشه
حالا دیشب یهو بیدار شد با گریه اومد سمت من بغلم خوابید اون موقع هم خوابید همش تو خواب ناله و گریه میکنه بچم 😭 اگه میزدم بچه رو ردش خپب میشد ولی اسیب روحی ک به بچه وارد کرده رو چه جوری خوب بشه