۶ پاسخ

عزیزم با بازی ببرش سرویس بهداشتی، نه با دعوا
اصلاً غیر مستقیم ببرش نفهمه برای جیش می بریش، اونجا لختش کن، سرگرمش کن خودش آروم آروم جیش می کنه بعد بیارش بیرون
دوباره به ساعت دیگه بیارش
بچه از دستشویی رفتن ترسیده به خاطر اینکه با زور و دعوا و تحقیر همراه بوده

عزیزم پسر منم خیلی کم دسشویی میومد شاید روزی ی بار ب اسرار بردم دکتر هم سونو نوشت هم ازمایش ی کوچولو عفونت اداری داشت شربت خشک کننده داد

زود گرفتی عزیزم دلیلش همینه. پسر بچه رو دو سالگی از پوشک گرفتی زود بوده خوب
برای همین چیزا میگن زود نگیرید. بچه پسرفت میکنه لج میکنه و اوووو
یعنی موقعی که از پوشک گرفته شده آمادگی ذهنی نداشته
دخترخاله منم پسرشو دو سال و سه ماهگی از پوشک گرفت خودشم میگفت این آمادگی نداشت اشتباه کردم. الان پنج سالشه و تازه شیش هفت ماهه که دیگه درست و بدون خطا شده و میره دستشویی
ولی واقعا راه حلشو نمیدونم اون کار خاصی نکرد تحمل کرد تا درست شد
شاید اگر براش کتابای ترک پوشک بخری جواب بده
یه کااب برا پسر من خیلی تاثیر داشت
اسمش « من بلدم روی لگن بشینم » بود

ناراحت نباش الان از سر کار رسیدم دخترم رید برام

شاید آمادگی ذهنی روحی نداره عزیزم
آروم آروم عیب نداره همه بچها همینن من خودم هنوز ازمای بیبی نگرفتمش چون ان شاالله کم کم شروع می‌کنم

چندوقته داری میگیری؟برامن ۱۰ماه طول کشیدتازه ۱ماهه بهم خودش خبرمیده🙊

سوال های مرتبط

مامان مایا مامان مایا ۳ سالگی
خانومایی ک منو دخترمو میشناسن میدونن چقد من همیشه از دست دخترم شاکی ام😂 اینارو اینجا میتویسم بعد چند مدت میام میخونم مثل خاطره میشه 😂😂 دخترمن از صبح ک بیدار میشه دنبال بهونس گریه کنه بعدشم انقد خرابکاره تا چشم منو دور میبینه میره بهذجون دیوار ها میافته یا رژ میگیره به سر و صورتش و وسایلا میزنه عصرا ۳ تا ۷ میره مهد ۷ میاد گشنه خسته فقط جیییییغ گریه!!!! انقد اخلاقش بده اصلا باهاش بازی نمیکنم دوس ندارم بازی کنم خسته میشم حوصلمم نمیکشه! اما واسش پرستار خصوصی میگیرم بیاد بشینه باهاش بازی کنه: الان وقتی میگم فضولی میکنه در این حده که مامانم هر دفعه میاد (شهر دیگه س) نمیاد خونه من میره خونه ی اون یکی خواهرم که اونم دخترش از مایا یک سال کوچیکتره. سری اخر ک تولدم بود و همه خونه خواهرم رفتیم باز!!! شوهرم میخاس چایی بخوره مامانم انقد خسته بود از دست شلوغی های دخترم به شوهرم گفت نمیخاد چایی بخورین سریع تر بلند بشیم بریم. ازون موقع بهم بر خورده میگم دیگه مامانم اومد منم نرم!!! همیشه میرم پیششون همی میگن چقد فضوله!! امروز صبح زنگ زده مامانم میگه مایا اروم تر نشد؟؟؟ خب اخلاقشه دگ انتظار دارن یه روز صبح بیدار بشه اصلاح بشه. خلاصه شلوغی های دخترم از یه طرف حالمو میگیره حرفا و قضاوت های بقیه جور دیگه