۹ پاسخ

ناراحت نشو این مردا همه همینطور نفهمن
مگه مادری تو شیر دادنه یک لحظه نمیتونن جای ما باشن

شیر خشک ک سختره بشور درست کن بده ووو

شوهر من رو بچه ها حساسه و نیاز باشه نگه میداره ولی بهم میگه چکار کردی واس بچه ها .. و میگه بد نگه میداریشون

پدر شوهرم به شوهرم میگه انقد شیر تو سینه های مادرت بود که تو زیر سینش همش خفه میشدی همش شیر می‌پرید گلوت دکتر بهمون میگفت این شیرها و بدوشید بزارید یخچال مادرشوهرم با یه افتخاری بمن نگاه می‌کنه😔

بگو خب تا همین هیچ کارارو انجام بده ببین من کاری میکنم یا نه

عزیزم خودتو ناراحت نکن
حتی اگه شیر خودتم میدادی مثل من باز حرف میشنیدی
که چی خوردی که این بچه رفلاکسش بیشتر شده
نمیتونی جلو خوردنت رو بگیری
اونقدر عذاب وجدان بهم میدن
در حالی که من لب به لبنیات و اینا هم نمی‌زنم

نمیدونم خدایا این مردا کی شعور پیدا میکنن

اصلا مردانمیفهمن خودتو ناراحت نکن.دختر من ۵ماهه شب نمیخوابه تا صبح بیداره الان ک ساعت ۱۰ما هنوز بیداریم از دیروز عصر نخوابیده .بعد ب من میگه تقصیر توعه نمیخوابه بجای اینکه درک کنه من چقدر اذیت میشم

بعضیا چقد بیشعورن
ببخشیدا ولی بگو اگر عقل داشتی نمیگفتی آخه باهوش شیر خود آدم راحت تره که درمیاری میزاری تو دهنش شیرخشک هزارتا دنگ و فنگ داره

سوال های مرتبط

مامان آیه خانم مامان آیه خانم ۴ ماهگی
امروز بعد یه مراسم که خونه شهدا بود بعد از مدت ها با همسرم رفتیم مسجدی که همیشه میریم برای نماز از قبل به آیه ۹۰ تا شیر داده بودم سیر بود خوابوندم پیش خودم سه رکت اول که شروع شد آیه خیلی سر صدا میکرد همش از خودش صدا درمیاورد نماز که تموم شد گرفتمش بغلم آروم بهش گفتم دخترم چقدر صدا در میاره گلوت گرفت خانم کناریم شنید بعد از چند دقیقه گفت چرا بهش شیر نمیدی گلوش گرفت گفته نکنه شیر نداری منم گفتم آره شیر نداره برگشته بهم میگه شیر داری خودت نمیخوای بهش شیر بدی شیر نماید شماها تنبلی میکنید به بچه شیر نمی‌دید خیلی دلم گرقت ناراحت شدم بغض کردم فقط تونستم بگم مگه میشه مادر شیر داشته باشه وبه بچش شیر نده وگشنش بزاره فقط تونستم اینو بگم انگار تو شوک بودم نماز عشا رو خودم خوندم واز مسجد اومدم بیرون دیگه نمیتونستم بمونم داشتم میترکیدم من مادر شوهرم تا به حال درباره ابن که چرا به بچه شیر خشک میدم هیچی به من نگفته نمیدونم چطور به خودش اجازه داد به من اون حرف رو بزنه از اون موقع تا الان دلم داره میترکه گریه کردم اما دلم خالی نشد دوست دارم زار زار گریه کنم خیلی خیلی امشب دلم شکست نشستم بیرون هیئت های عزاداری دارن رد میشن ار خیابون ومن دارم تو دلم زار میزنم