کسی نظری نداره چرا خونریزی من ۲۰ روزه قطع نمیشه؟؟بنظرتون چیکار کنم؟؟



مامانا من پنجشنبه پیش پریود شدم یا ۱۲ بود یا۱۳ ازدیبهشت بعد فرداش رفتیم پیک نیک بچه ها و خودم تو بد وضعی بودیم
دخترم جیش‌دلشت حایی پیدا نکردیم مجبور شدم ببرمش پشت درخت
پسرم پی پی کرد مجبور شدم بشورمش دیگه از خودم بدم میومد.تا رسیدیم خونه
رفتم حموم‌دخترمو شستم خودمو اخر سر هم پسرمو
تقریبا بیشتر از یه ساعت و نیم من حموم بودم.از اون ور هم که شب شد خیلی ببخشید با شوهرم رابطه داشتم. شنبه پریودم شروع شد رفتم برای کاشت ناخن زد برا موهامم رنگ گراشتم محبور شدم دوشنبه هم برم حموم کلا تو اون هفته من چهار بار محبورا رفتم حموم
با پنجشنبه این هفته میشه سه هفته که من خونریزی دارم
ببخشید که میگم رنگش سیاهه از صبح تا شب هم فقط یک سوم پد کثیف میشه

بنظرتون چیکار کنم؟شوهرم نیست خونمون کارگر داره چند هفتست کسی هم نیست بچه هارو نگه داره تایمی که دکتر وقت میده مادر خونه نیست که برم دمتر برا چکاب تاشوهرم بیاد کارگرا برن هم دوهفته طول میکشه
تو این مدت چیکار کنم
میگم نکنه حموم باعث شده؟؟بنظرتون زعفرون بخورم؟؟؟

۵ پاسخ

بنظرم عزیزم با یه دکتر آنلاین مشورت کن

فقط دارو برای عفونت زخم داد
و چون تنبلی دارم قبلا گفت دوباره باید قرص متفورمین بخورم همین بهش گفتم دارم مدام خون میبینم گفت داروهاتو استفاده کن ولی اثری ندیدم انگار داره روز به روز بیشتر میشه با خودم گفتم اگه دیدم ادامه داره دوباره برم دکتر خیلی عصابم خورده

وای منم همینجورم خسته شدم چیکار کنم دکترم رفتم ولی حرف خاصی نزد

عزیزم برودکترفقط

نمی‌دونم چرا ولی بعید می‌دونم به حموم ربطی داشته باشه

سوال های مرتبط

مامان گیسو مامان گیسو ۹ ماهگی
مامانا بیاین از خاطرات زایمان بگیم
من از اول بارداری همش میگفتم زایمان طبیعی دیگه خیلی هم شوق داشتم برا زایمان طبیعی اصلا نمیترسیدم روز روز شد رسیدم ۳۴ هفته ترس افتاد تو جونم از ی صبح تا عصر گربه میکردم میگفتم من زایمان طبیعی نمیخام میخام برم سزارین
دیگه شوهرم نا احت شد گربه میکنم آدرس ی دکتر پیدا کرد رفتم پیشش گفت کارم کردم و اوکی شد روز چهار شنبه رفتم‌پیش دکتر گفت جمعه بیا برا عمل
من شب پنج شنبه رفتم عروسی که جمعه صلح برم عمل دکتر پیام داد عملت افتاده برا جمعه باز جمعه شبم رفتم عروسی کلی رقص کردم و ۴ صبح اومدیم خونه ۶ صبح رفتیم بیمارستان و ۹ رفتم اتاق عمل بی حس شدم خیلی ار اتاق عمل می‌ترسیم ولی قشنگ ترین حس دنیا بود برای ی زندگی جدید دیگهخاهر بزرگترم همرام بود وقتی خاستم برم تک اتاق عمل شوه م و خاهرم گریه کردن منم گربه کردم
دیگه رفتم عمل شدم و تو اتاق عمل نی نیم آوردن پیشم
بعد دیگه شوهرم تو آسانسور نی نی رو دیده بود و ازش عکس گرفته بود برا همه فرستاده بود این بود داستان ما شما هم بگین