۲ پاسخ

پارک میبرمش با بچه ها بازی میکنه ولی نمیدونم واسه چی اینجوری شده

نه کاری ب یدونه نداره پارک ببرش با بچه هاببر بازی کنه من خودم یک سالونیم پیش یه. پسرم اینجور شد دردسشویم باز بود منوببینه شدید بردمش مشاور گفت زوری ازت جدا نشده گفتم چرا مریض شد بدجور ب خواهرم گفتم ببرش تا من برم دکتر نگیره از من با گریه بردش اینجورشد بردمش با بچه ها بازی کرد خونه خواهرام میگفتم بمون من الان میام قبول نمیکرد میگفتم با پسرخاله بازی کنید من برم دو دقیقه دیگ اینجام واقعا هم زود میومدم گفتم با پسرخاله برید خونه اون خاله نزدیک بود میگفتم نرید بخابیدا زودی بیاید میخندید میگفت ما میخابیم کم کم خوب شد الان بند نمیشه تو خونه شمام فک کن ببین یجا اضطراب گرفته یا فیلم دیده یا ترسیده ریششا درست کن خوب میشه

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
من دیگه رد دادم
دیشب اینقدر گریه کردم اینقدر گریه کردم که حد نداره
نمیدونم به کدامین گناه پسرم اینقدر اذیتم میکنه
میگن برای بچه وقت بذار والا من روزی یک تا چهارساعت براش وقت میذارم روز به روز بدتر میشه
جونمو به لب رسونده
کاش خودکشی گناه نبود خودمو از دستش خلاص میکردم
انگار روانی بچه
میگه تشنمه آب بده آب بش میدم نمیخوره جلو روم خالیش میکنه تو سینک
میگه سیب میخوام براش درست میکنم تو بشقاب میذارم نمیخوره نگام میکنه میریزه تو سطل بعد میگه ببین خوردم .گوشی دستم میگیرم میگه ببین گوشی بذار کنار تا برم وگرنه اذیتت میکنم واقعا هم اذیت میکنه
رد دادم رد دیگه از دستش عصبی شدم واقعا این بچه بیماره مشکل داره
یا من مشکل دارم باید برم بستری بشم
خونه به این بزرگی میاد رو کمر من ماشین بازی اگر تی وی نگاه کنم میپره روم میگه نگاه نکن
براش هر شب کتاب داستان میخونم هر روز باش بازی میکنم قایم موشک سایه بازی بازی فکری نقاشی بدو بدو رقصیدن دوچرخه سواری گاهی پارک بی نتیجه اس بگید چه خاکی از دستش تو سر بریزم دیگه خیلی پرخاشگر شدم از دستش عصبی شدم