۱۴ پاسخ

اهمیت نده ب اینجور حرفا

😂🥲💔منم از روز زایمانم همش درگیر همین چالشام بی صبرانه روزشماری میکنم تا حداقل بشه ۳سالش ی نفس تازه کنم

وای منم میگم اگ بیاد سختی وجود نداره 😂🤦🏻‍♀️

فعلا نی نیم دنیا نیومده ولی قشنگ درکت میکنم خودمو آماده کردم برا حرفاشون
بیشعور زیاده تا وقتی رفت و آمد داشته باشی با بقیع اوضاع همین طوره

چهل روز اولش خیلی سخته

و منی که امیددارم بعد از بارداری یه نفس راحت بکشم

بچه منم آلان دو روز. دستشوی نمیره نگرانم دل درد گرفته

سلام دقیقا مثل من حال روزت مثل من

وای گفتی من بچم تاصبح نمیخابه خواب عمیقش روزه شبا باید ب خاطرش بیدار باشم

منم حالم بده
همش استرس دارم خدای نکرده چیزیش بشه بچم
بغض داره خفم میکنه
احساس میکنم دارم افسردگی میگیرم
نمیتونمم گریه کنم خودمو تخلیه کنم

آره بخدا من می‌گفتم فقط بیاد ببینمش هیچی واسم مهم نیست الان واقعا میفهمم خیلی سخته

چرا دقیقا عین همین

این استرس تا آخر عمرت هست
استرس مدرسه داری استرس ازدواجش استرس بچه دار شدنش
مادر بودن سخت ترین مار دنیاس

از تایم سه سال به بعد از نظر من بهتر میشه

سوال های مرتبط

مامان ویهان کوچولو💙 مامان ویهان کوچولو💙 ۲ ماهگی
خانما یه لحظه بیاید به حرفای من گوش بدین. ببینید من حق دارم یا نه.
من از روزی که زایمان کردن شرایط خوبی نداشتم یعنی از همون بیمارستان فهمیدم که خودم تنها باید بچه داری کنم ‌مامانم و دوتا آبجیم نزدیکمن ولی هرکسی دنیال کارای خودشه بخصوص که عیدم هس .۱۰ روز طول کشید تا بچمو پذیرفتم .هرروز گریه میکنم بخاطر دست تنها بودن. حتی غربالگری و دکتر هم خودم بردم با وضعیت بعد از عمل. روزای اول گفتم چرا بچه آوردم من که هیچی بلد نیستم .بچه دوشب گریه میکرد سینه نمیگرفت از اون طرف زردی داشت من ساعت ها برای شیر دادن بهش تلاش کردم ولی چون نوک نداره سینه هام بچه پس میزد‌خلاصه دکتر گفت برای زردیش شیرخشک بده وقتی دادم بچه خورد راحت خوابید منم از فرط خستگی دیگه سینمو ندوشیدم که راه بیفته بدم بچه گفتم همینو بخوره . ولی شوهرم هرروز داره اذیتم میکنه با حرفاش دنبال بهونه هس که بگه تو تنبلی شیر نمیدی .ولی من از صبح با کمبود خواب بلند میشم کارای خونه و بچه داری و آشپزی میکنم .فقط انگار شیر نمیدم .من واقعا از دست تنها بودن نتونستم شیر بدم چون همزمان باید همه کار می‌کردم. الان من مادر بدی هستم؟شوهرم بخاطر اینکه بچه جیش کرده تو تشک گهواره امروز کلی دعوا کرد منم تو روش وایسادم گفتم از این به بعد حق نداره دخالت کنه تو کارای بچه داری . اکثرا مامان اولی ها حتی دومی ها .تا ۴۰ روز یا خونه مامانشون هستن یا گسی کنارشون هس ولی من همش تنها بودم چه توقعی ازم داره آخه .کلی دلم شکسته از همه 😭 من نیاز به حمایت روحی و عاطفی دارم نه اینکه مدام غر بشنوم یا بگن حیف شیر خودت .من الان باید استراحت باشم نه اینکه فکر شکم شوهرم باشم گشنه نمونه یا ده تا کار دیگه.الان وقت دعوای من نیست 😭
مامان محمدثامن مامان محمدثامن ۲ ماهگی
شده تا حالا بخاید گریه کنید ولی یادتون بره؟یا نتونید؟
دقیقا تو اون حالم 🙃به ی سریا نگاه میکنم انقد از همه چی شانس میارن و اصلا واسشون مهم نیست و به هیچی اهمیت نمیدن و دقیقا هیچ اتفافی ام واسشون نمی افته اما نمیدونم چرا این همه بلا باید سر من بیاد؟
ژن معیوبی که تو ۷ نسلمون نیست و من ناقل این ژن شدم و دقیقا همسرمم عین من ناقل این ژن هستش🤣
اون از حاملگی پر استرس و خونریزی های پشت هم و استرس سقط و بستری تو بیمارستان و هزارتا فکر و خیال اخر سرم بی حس نشدم تو اتاق عمل و تبدیل شدن بهترین روز زندگیم به وحشتناک ترینش🥲جوری که الانم یادم میفته تپش قلب و نفش تنگی میگیرم
از اولشم دوست نداشتم پسرم شیرخشکی بشه اما دقیقا امشب به این نتیجه رسیدم که باید قبول کنم که شیرم جوابگو نیست و طفلکی انقد گریه کردو منم پا به پاش گریه کردم 🙃چرا؟چون شیرم کمه و از طرفی ام نمیتونم چیزایی که دوست دارمو بخورم و زیاد ضعف میکنم چون پسرم حساسیت به پروتئین گاوی داره (نور علی نور🤣)
درنتیجه زیاد شیر ندارم
از فردا باید زیاد بهش شیر خشک بدم و بی تابی های امشبش هیچوقت یادم نمیره 😭🥲
دست پاچگی خودم وقتی نمیدونستم گشنش هست یا سیره یا اصلا چشه
۹ ماهی میشه این حرفا تو دلم مونده بود 😊ببخشید اگه انرژی منفی دادم بهتون