۷ پاسخ

من واسه دخترم کم کم سرشیشه رو سوراخای ریز زدم تا جایی که سرشیشه رو کامل بریدم بعد گفتم خراب شده دیگه بزرگ شدی مثل ما باید با لیوان بخوری، و اصلا این اشتباه رو نکن که بخوای بگی خودش ترکش میکنه بعضیا تا بزرگ بشن ترک نمیکنن مثلا بچه برادر من تا ۵ سالگیش حاضر نبود ترکش کنه مامانش هم گفت ولش کن خودش خسته میشه ازش الآن فکش و دندوناش افتضاح اصلا نگاش کنی فکر نمیکنی دندون داره مکیدن باید نهایت تا دو سال قطع بشه وگرنه کم کم اثر میذاره رو بچخ

عزیزم لیوان نیدار قشنگ با سلیقه خودش بگیر و توش شیر بریز بخوره

میتونی شیر توی شیشه رو رقیق کنی که مزه نداشته باشه یا بدمزه کنی یا سر شیشه رو تلخک بزنی
یا سر شیشه رو هی سوزاخشو بزرگتر کنی

ببین پسر عموی منو توی سن مناسب نگرفتن بعد تا ۷ سالگی نتونستن از شیشه بگیرن

دختر منم شیر پاستوریزه میخوره تو شیشه ساعت ۹ شب شامشو سعی میکنم یجوری بدم که تا صب سیر بخوابه .الانم خوابش برد.چون از پوشک گرفتم شب اگه شیر بخوره جیش میکنه معمولا ساعت ۶ ۷ صب نق میزنه واسه شیر تو خواب میخوره ساعت ۹ ۱۰ صب بیدار میشه بهش صبونه میدم نون کره با چایی شیرین. ساعت تقريبا ۱۱ ۱۲ شیر میخوره ۱۲ ۱ تا ۳میخوابه بعد پامیشه بهش ناهار میدم یکم بازی میکنه بعد عصرونه میدم میبرم پایین خونمون فضای باز یکم بازی میکنه باز میایم شیر میخوره دیگه ساعت۷ ۸ یکم میوه میدم ساعت ۹ ۹ونیم شام بعدم مسواک لالا

اشتباه بوده برا بچه های بعدیت انشالله اصلا همچین اشتباهی نکن...عملا دوبار این بچه را سختی دادی یبار سینه مادر یبار شیشه
کم کم همین شیسه را با لیوان جایگزین کن.اگ سه بار در رو شیشه میدی یبارشو با لیوان بده همینطوری لیوانو بیشتر کن و شیشه را کم تا شیشه حذف شه‌....

اشتباه بقیه را تکرار نکن و به حرفشون گوش نده که نخوای بگیری و بزاری به امید اینکه خودت بچت شیشه را ترک کنه

خب بزار بخوره دختر منم میخوره چه اشکالی داره خودش کم کم بزرگ شد دیگه یادش میره تو لیوان میخوره اصلا نگران نباش

شیر پاکتی با نی بده یا لیوان خوشگل بخر با نی بده بخوره اگه دیدی تو لیوان خورد سر شیشه شیرو ببر هی کم کم ببر نفهمه شما بریدی

شیر مادری بود؟
من همون موقع خدا خبرشون بده مامانا اینجا گفتن که شیشه ندی یه وقت

سوال های مرتبط

مامان آقا مسیحا مامان آقا مسیحا ۲ سالگی
پسرم مرا ببخش به اندازه همه اخم هایی که کردم
، همه لبخند هایی که نزدم
.تو نیامدی که اینها را ببینی
 تو دعوت شدی به دنیایی که قرار بود فقط لبخند و نوازش باشد
 بی هیچ اخم تلخی.
آه پسرم دل کوچک و معصومت که فاصله خنده و گریه را یک نفس میکند
از خستگی چه میداند از تنهایی چه میداند از ترس از غم چه میداند
،قرار نبوده تو بدانی تو ببینی
.پسرم من قرار بود برای تو یک مادر همیشه شاد باشم تا فقط بخندی
 قرار بود شیرین باشم چون تلخی با مذاق کودکانه تو سازگاری ندارد
،قرار بود خسته نشوم و تنهایی را تاب بیاورم
فراموش کنم و از یاد ببرم که فراموش کرده ام تا شیرین بمانم
.قول و قرارهایم یادم رفت دست کم گاهی فراموش کردم.
من شایسته تو نبودم
این روزها مدام به ذهنم میرسد و در ذهنم تکرار میشود پسرم مادر خوبی ندارد.
تمام آرزوی من برای تو یک شادی بی دلیل و بی انتهاست
بزرگ که شوی میفهمی یک شادی بی دلیل و بی انتها یعنی چه.
مادرت را ببخش و یادت باشد من حاضرم جانم را برایت بدهم و این یک لاف بیهوده نیست
این را گفتم تا بدانی تا چه اندازه در دنیای من برایم عزیز و مهم هستی
مسیحای من ، مادرت رو ببخش