۱۶ پاسخ

ژنیتیکی هست اما بیشتر به یادگیری برمیگرده اگر شما یا پدرش اعتماد به نفستون کم باشه اجازه رویارویی با محیط جدید رو بهش ندین اجازه دفاع از حق خودش رو بهش ندین و مدام تو جمع بخواین از حقش دفاع کنین هم اعتماد به نفسش پایین میاد هم نمیتونه از حقش دفاع کنه
من و همسرم آدم‌های خجالتی ای بودیم اعتماد به نفسمونم پایینه اما من مرسانا رو برخلاف عادات و خلق خودم و همسرم تربیت کردم تو مغازه جلوی غریبه خودم رو کنار کشیدم تا از ساده ترین چیزها مثل خرید کردن تا دفاع از حقش رو خودش انجام بده
حضور توی خانه بازی. مهد. پارک محیطهای جدید بهش کمک میکنه از کمرویی خارج بشه

بنظره من که همش به ژنتیک بسته س . والا من سه تا پسر دارم سه تاشون بدبخت و بی سر و زبون و کم رو . اصلا بیرون از خونه مردم فکر میکنن گنگ هستن. همه روشا روشون پیاده کردم فایده نداره . به این نتیجه رسیدم که از ژنتیکه.‌همش حسرت بچه های با سرزبون و می خورم . ما هم تو خونواده پر جمعیت بچه هام بزرگ شدن خیلی زیاد هم براشون ارزش قائل بودن تو خونواده

اول باید تو ذات بچه باشه،الان پسر من مثل باباش خجالتی هست و دوم ب اموزش و شما برمیگرده
بچه مادر و پدر رو میبینه

کلا باید کلاسهای روانشناسی که مربوط به عزت نفس و اعتمادبنفس هست انلاینی میشه خرید و استفاده کرد..

وای دختره منم همینجوره اعتمادبه نفس بالایی داره باهمه سری ارتباط میگیره شعرمیخونه میگه میخنده سری دوست میشه بابچه ها

یه مسیله اش خوب ژنتیک
اما از لحاظ رفتاری خیلی تاثیر داره تو اجتماع قراردادن بچه خانه بازی کارهای که به اعتماد بنفس بچه کمک کنه مثلاً کا ت خرید بهش بده خودت دورتر وایسا بگو مثلاً برای خودش به بستنی بگی ه رمز کارت هم از قبل بگو بره سوپری خودت داخل یه گوشه وایسا

پسره منم خجالتیه ومن خودمم خجالتیم به خودم کشیده

منم خیلی خجالتیم. مثلا میریم مغازه یا داروخونه. همش ب شوهرم میگم تو حرف بزن. حتی اگه فروشنده خانم باشه😅

اوف چقدرتودرگیری بادخترت....ایناژنتیک پدرمادر ک خودشون باهوش خوش سرزبون باشن بچم همینجوری میشه من شوهرم وخودم جوری هستیم اصن زیرحرف نمیمونیم یاتحمل نمیکنیم یکمم تندم من دخترمم کپی ماس من هیچپکاری نکردم ولی دخترم آدم بزرگارم قورت میده باحرفاش اولا عصبی میشدم ازدستش بعدگفتم توااین جامعه بایدگرگ باشع بقیه اذیت میکنن اینم جواب میده

ژنتیکی هست، والا چند رو، پیش رفتیم نمایشگاه کتاب، ی وجب بچه همه رو داشت با رخت و لباس مبخورد، من که اصلا خوشم نیومد😅😝😬😬

بچه های من با اعتماد به نفس عستن چون از اول تو خونه پرجمعیت بزرگ شدن و براشون ارزش قائل شدیم
الان دخترم کلاس ششمیه
هم تو مدرس کوچک اول شده
هم طرح جابر درست کردن اناتومی قلب
ارائه شو دخترم داد اونم عالی بود و اول شدن

منم دخترم خجالتی میبرم مهد بهتر شده مثلا اونروز واسه اولین بار ب یه دختر داخل پارک گفت اسمت چیه بیا دوس،شیم😂

اتفاقاماازپارک برگشتیم دخترم شعرمیخوندوخنده میکردیه چندتاخانم باتعجب نگاشون به دخترم بود😅حالامن خجالت کشیدم گفتم الان اینامیگن این چقدشیطونه ،والامنکه کتاب نمیخونم باداداشش بازی میکنه

مثل دختر من خجالتیه پشتم قایم میشه از بچه های دوساله هم می‌ترسه

منم پسرم خجالتیه منم یه بچه همسن پسرم هس ماشالا همه چی بلده با اعتماد ب نفس اینقدرم بلده از خودش دفاع کنه ولی پسر من هیچی

چقدر عالی منم دوست دارم بدونم

سوال های مرتبط

مامان لیا و دیا مامان لیا و دیا ۴ سالگی
مامانا طبق شکی که تاپیک قبلی گفتم
شک کرده بودم به بیش فعال بودن دخترم گفتم ببرمش مهد ببینم اوضاع چطوره
رفتم اونجا با مربی حرف زدم که ثبت نام کنم اونم یه کم با دخترم صحبت کرد اسباب بازی بهش داد گفت بازی کن بعد گفت جمع کن موهایم بافت الاکلنگ آورد بازی داد و شعر خوند دخترم حرفاشو گوش میداد آروم بود اصلا یکی دیگه شده بود من فهمیدم بیش فعال نیست قبلانم مهمونی میرفتیم اونجا دخترم بکل عوض می‌شد و آروم ساکت حرف گوش کن چی بگم مودب و عاقل

ولی از مربی و محیط مهد خوشم نیومد ثبت نام نکردم اتاق مادرا جدا بود درب اتاق ها رو کلید می‌کرد میرفت و میاومد مدام کلید می‌کرد اخه دیگه اتاق مادرا رو چرا کلید میکنی مگه نباید شیشه ای باشه مادر ببینه داخل رو ؟بعد دخترمو جدا برد نیم ساعت داخل من پیشش نبودم میگم چیکار کردی اونجا میگه تنها بودم نشسته بودم
بعد اتاق های تو در تو و تاریک یه روز درمیون دو ساعت ۱۶۰۰
مهم هزینه ش نیستااااا میخواستم تو محیط باشه ولی تصمیم گرفتم خانه بازی ببرم با بچه ها بازی کنه خودم ببینمش تا اینکه نباشم اونجا یکی با حرص ببراش دستشویی یا با بچه ای دعواش بشه و گریه کنه چون مظلومه بالاخره بچه شیطون هم هست دیگه همه که مثل دختر من نیستن
دختر کوچیکمم اضطراب جدایی داره دلم به اونم میسوزه تنهاش بزارم پیش مامانم میمونه هاااا ولی 😞😔نمیدونم بخدا دیگه نمیدونم چی درسته چی غلط
چقدر سخته بچه پشت هم😭