۱۵ پاسخ

وااا مگ دیوونه ای خودتو پیر کنی

چرا ما مادرا اینجوری هستیم ،حالا کار ندارم ولی بیاری پشیمون میشی

اگه قصدشو دارین الان بهترین زمانه. فاصله زیاد تر بشه اصلا خوب نیست.بچه ها همو درک نمیکنن ولی الان با هم همبازی میشن

وای من اصلا فکرشو نمیکنم اینقدر اذیتم میکنه که نگوووو دیگه گفتم توبه بچه بیارم

خوش به سعادتت من بااینکه برعکس شما بارداری خوب وکمی راحت داشتم ویاروتهوع نداشتم بچه ام ساکت بودولی نمیتونم خودم قانعه کنم بچه دوم بیارم

منم هم بارداری سختی داشتم همش استراحت مطلق بودم و باید زود به زود میرفتم دکتر دخترمم خیلی شیطون ولی چون تنبلی تخمدان داشتم تا دوسال جلوگیری داشتم بعداز دوسال بچه خواستم که خداروشکر بعد از چندماه خودم باردار شدم و همین دوتا بچه بسم آره تنهایی واقعا بد

من بارداری سختی نداشتم دخترمم خدارو شکر اروم بود زیاد اذیتم نکرد من خودم بچه دوست دارم چند ماهی به شوهرم میگفتم ولی مخالفت میکرد شدید تا اینکه نوه خواهرم بدنیا اومد دخترم یه شب یهویی گفت نینی میخوام باهاش بازی کنم بهش غذا بدم ... باباش باهاش حرف زد فکر می‌کرد عروسکاشو میگه ولی دخترم میگفت نینی خاله دیگه شوهرم کمکم راضی شد الان ۳ ماهه تو اقدامم انشااله چند روز دیگه معلوم میشه که باردارم یا نه

خدایی ما زنا چقد سختی کشیدن رو دوس داریم. منم بارداری سختی داشتم دخترمم خیلی اذیتم میکنه به همین خاطر دوس ندارم سختی هام تکرار بشه وهمین یه دونه کافیه

شوهرت راس میگه

الان بهترین فاصله سنی هست برا بچه دوم

اگه قصدشو دارین الان بهترین زمانه فاصله زیاد تر بشه اصلا خوب نیس بعدشم باز خودتون حوصله ندارین منم بچه هام پشت سر همن

الان بهترین زمانه تا بچه بعدی به دنیا بیاد پسرتون ۴سالش میشه واینکه ممکنه چندماه هم باردار نشید مراقبت داره باید به خودتون برسید آزمایش بدید وقرص فولیک اسید بخورید قبل بارداری
بچه های من ۶سال و۲روز اختلاف سنی دارن ولی اصلا راضی نیستم از این همه فاصله کاش پشت سر هم دنیا میومدن اونجوری هم سن وهمبازی میشن بعد من دخترم ۶،۷ماهه بود پسرم رفت مدرسه خیلی سخت بود

نه پنج شش ساله نزدیک مدرسش میشه عذابه من کشیدم بعدشم پسرت میره کلاس هفتم تو دوباره باید اینیکی بزاری کلاس اول عذاب میشه برات

مادر شوهرم میکه یکی دیگه بیار میگم پسرت راضی نمیشه میگه موقع رابطه گولش بزن 😂البته من و همسرم میخواییم .

اگه مشکلی نداری این یکی دوسال هم صبر کن که وقتی باردار سدی پسرت کمتر اذیتت کنه

سوال های مرتبط

مامان ❤  hana ❤ مامان ❤ hana ❤ ۳ سالگی
دیشب یه جایی بودم یه خانمی یه جریانی رو تعریف کرد برا ۳۰ سال پیش بود

گفت تو روستا بودیم پسرم کلاس دوم بود از مدرسه اومد گفت منم مرغ میخام بخورم دوستم مامانش مرغ درست کرده رفتم کتابم از خونشون بیارم سفره پهن کردن دیگه منم اومدم خونه حالا منم مرغ میخام

میگه بچم نیم ساعت جیغ و گریه ول کنم نبود ک یالا منم مرغ میخام
خانمه میگه شوهرم نبودش منم هیچی تو خونه نداشتم

میگه بخاطر بچم پاشدم رفتم در خونشون (فامیل هم بودن باهم )
میگه بهشون گفتم یه تیکه مرغ پخته یا خام بهم بده واسه بچم خونتون دیده گریه میکنه شوهرم بیاد بخرم حتما پسش میارم
میگه دختره گفت باشه رفت بیاره مادره چشم غره رفت اومد گفت ب جون این پسرم نداریم
میگه برگشتم بچم تا عصری هرچی دادم نخورد و فقط گریه ...
خلاصه میگه پسری ک جونشون قسم خورده بود تب کرده تب بالا یه هفته شد ۱۰ روز شد یه ماه شد تب این بچه قطع نشد ک نشد دکتر و دوا و بیمارستان و دعا و بستری هم فایده نداشت تب بچه ۴۰ درجه همراه با تشنج بود و بی دلیل همه ازمایشات سالم سالم..
مامان آراد کوچولو🧒 مامان آراد کوچولو🧒 ۳ سالگی
خانومایی ک شیره به شیره دارین. در چ حالین؟؟ من دارم دق میکنم واقعا از دستشون. مدااااام گریه جیغ دااااد میکنن. همو میزنن گاز میگیرن. پسرم خیلی محکم مشت میزنه به دخترم
پسرم ۳سالش تموم شده و دخترم ۲سالش تموم شده.
دارم روانی میشم
عصرا دستشونو میگیرم میبرمشون پارک از ۵ تا ۸ پارکن میگم انرزیشون تخلیه شه . با تمام سختی هاش ک مدام تو پارک پا به پاشون میدوام و چشمم بهشونه و با زانو درد و پا درد برمیگردم خونه ، یا تو خیابون شلوغ حواسم به دوتاشون هست دستشونو میگیرم ، دخترم میگه جیش دربه در دنبال یه کوچه خلوت میگردم کسی نباشه سرپا بگیرمش. ولی میگم اشکال نداره. بزار سختیشو من بکشم به اینا خوش بگذره یگم اروم شن.
ولی باز میاییم خونه روز از نو ، روزی از نو.
بخدا همش همو میزنن روانی شدم دیگه. خونم ک وسایل از دست شیطنت هاشون ترکیده به جهنم.
ولی به هم کرم میریزن بخدا روانی میشم. کتک هم اصلا نمیزنمشون. ولی ده بار اروم میگم ساکت بسه. دفعه ۱۱ دیگه یه دادی میزنم بخدا تمام بدنم از عصبانیت میلرزه صدام کل محلو میگیره. شوهرم هیجوقت نیست همش شیفته . در هفته ۳شب خونست اونم ۷ عصر میاد.
الان دیگه پرتشون کردم تو اتاق های جدا. گفتم حق ندارید بیایید بیرون وقتی بلد نیستید باعم بازی کنید. در باز بود و چراغ رو روشن کردم.
انقدر گریه کردن داشتن بالا میاوردن
من چ غلطی کنم تپش قلب گرفتم😭😭😭