۵ پاسخ

اینا ک تعریف کردی مشخصه خودت زیاد کنترل رو عصابت نداری حالا ب هردلیل
روی بچت اثر گذاشته و همین باعث این اظطراب ها شده
باید ریشه شو پیدا کنی خیلی راحت بعد حل میشه
نباید کمکش کنی حقشو از کسی بگیری باید بهش یاد بدی چجوری برخورد بکنه ک حقش رو بگیره
باید بهش حریم خصوصی آدمای آشنا و غریبه رو بفهمونی با قصه کتاب بازی هرچیزی ک بچت ب نظرت باهاش جلب میشه
باید آگاهش کنی ک غریبه کیه و چرا باید همراهش نره یا چیزی ازش نگیره
همه اینا ب شناخت خودت از بچه بستگی داره هر بچه ای با یک چیزی نرمش می‌کنه و گوش میده
باید قلق دخترت رو پیدا کنی عزیزم
سعی کن آروم باشی آروم تر از اونی ک فکر می‌کنی
بچها میتونن مادر رو تا مرز سکته ببرن از عصبانیت
ولی چه میشه کرد جز صبوری
حتی اگر بزنیش و فریاد بزنی تهش خودت حس بدی میگیری و ناراحت میشی ولی دخترت فقط شرایطش بدتر میشه

برای ناخن جوییدن هروقت دستش می‌ره سمت دهن دستش رو بند کن ولی آگاهش نکن
بهش هشدار نده ک ناخن نجو چیزی بده دستش مشغولش کن کم کم ایشالا از سرش باز میشه

برای دشویی هم نگران نباش مطمن باش با صحبت و مهربونیو بازی و تشویق کم کم جذب میشه یکم دیگ صبور باش

خدا قوت بهت میگم چون خودمم ی مادر پر چالشم
ایشالا ک تنتنون سلامت باشه همه اینا چند سال دیگ تموم شده ولی اگر ریشه شو درمان نکنی آینده هم تو خطر میفته

ما خودمون اعصاب ندارین دعوای شما هم روش تاثیر داره این مراحل همه بچه ها میگذرونن پسر منم ناخن یه مدت میجوید دست تو دماغش میکرد کفش پشت پا میپوشید بهش میگم نکن زشته همین

دقیقا همه ی حرکات پسرمنو داره دقیقاااااا😢

عزیزم استرس داره
حتما باید ببری دکتر روانشناس
الان پسر خودم هم همینه پیپی نمیگه
ولی بزارین بکنه تو شورتش فوقش میشورین عزیزم سرش زیاد داد نزنین
من ۸ ماه به خدا شورت میشورم
چند بار عصبانی شدم زدمش ولی دیدم طفلک خب دست خودش نیست
منم قراره ببرم پیش روان‌پزشک

عزیزم بگو بچه کوچک این کار میکنه چند نفر نشان بده فقط خوب رفتار کن استرس داره دستشویی هم همکاری نمیکنه چرا زودتر نگرفتی الان باید کامل میگرفتی دیگه

سوال های مرتبط

مامان قندعسل مامان قندعسل ۳ سالگی
سلام مامانهای مهربون لطفا هرکسی تجربه داره بیاد منو راهنمایی کنه
پسرم 3.5 سالشه دخترم 3 ماه خیلی بد قلقه همش در حال گریه هست و با کوچک‌ترین صدا بیدار میشه
پسرم هم من سعی میکنم باهاش وقت بگذرونم نقاشی کنم آب بازی کنم ولی واقعا کشش ندارم دیگه کارهای خونه غذا درست کردن رسیدگی به بچه بی‌خوابی شبانه
از یه طرف هم پسرم خیلی به ابجیش گیر میده با اینکه من اصلا عکس‌العمل نشون نمیدم ولی تا میبنه خوابه سریع می‌ره بالا سرش خم میشه توی صورتش جیغ میزنه دخترمم از ترس شروع میکنه گریه کردن یا تا میبینه خوابهای صداش میزنه میگه باید بیدار شه
توی خونه همش بهم چسبیده دستشویی میرم بدو میاد پشت در
دیشب موقع خواب خیلی گریه میکرد که تنهام نزار میدونم ترس از دست دادنم رو داره ولی نمیدونم باید چیکار کنم واقعا کم آوردم باباشون هم تمام شیفت سرکاره مجبوره اضافه کار بیاسته تا بتونیم جوری که بچه ها میخوان زندگی کنیم ولی خودمم دیگه کشش ندارم آرزو یه خواب راحت دارم خواهر شوهرم وقتی باشه پسر بزرگه رو نگه میداره میبره پیش خودش وی دلم میخواد یکی دخترم رو بگیره پسرم رو ببرم پارک ببرم فروشگاه