قشنگ گف.....امان از درک نشدن....
من دو تا بچه شیر ب شیر داشتم و توی شهر غریب .... هر دو سزارین...مردم و زنده شدم🫠ولی هیچکس درکم نکرد
والا من طبیعی بودم نمیتونستم بشینم به خاطر بخیه هام بسکه درد داشتم 🥲
چقدبی کس بودم ک کسی بهم نرسید😔😔😔
اماخواهراشوهرم طبیعی زایمان کردن چقدادا واصول دراوردن مادرشوهرم انقد توحلقوم اینا چیزمقوی چلوند
امامن افسردگی بعدزایمان گرفتع بودم دراومد ب همه فامیل گفت چیزیش نیس ادا درمیاره
این تصویرو ک دیدم باز دلم شکست ازحرفش🥺
طبیعی هم ک همینا داره😂😂
اگر بچه ات هم بره تو دستگاه که دیگه هیچی😭
تازه منی که با این حجم از درد بخیه و پارگی هیچ استراحتی نداشتم چون دخترم ان ای سیو بستری بود و باید مدام در رفت و امد میبودم
تازه کرونا هم داشتم سرفه های شدیدی میکردم و بالا میاوردم یعنی جون از تنم میرفت بیرون انگار شکمم میخواست منفجر بشه😭
چه روزایی بووود خیلی درد کشیدم
منکع متنفرم از اون روزها حالا تو تصور کن بهت بگن بچت مشکل قلبی داره فقط فقط خودم ومامانم میدونستیم تا ده روزگی اب شدم ولی خدا خودشو بهم نشون داد و معجزه اتفاق افتاد و پسرم شفا گرفت
و منی ک از ۷ماهگی از شدت ورم زیاد و درد نمیتونستم بخوابم همش نشستنی بالشت میزاشتم پشت گردنم میخوابیدم تا هفته ۳۸بودم کیسه ابم پاره شد ساعت ۴صبح رفتم زایشگاه دکتر شیفت اومد بالا سرم دکتر خودمم نبود🤦🏻♀️خدا از سرش نگذره دکتر بی مروت بیشعور ۱۵ساعت منو زجر داد چقدر بد و بیراه بهش گفتم آخر کار دیگه نزاشتم بیاد معاینم کنه گفتم میخوام خودم و بچم بمیریم اما حق نداری تو دیگه بیای تو اتاق ول کرد رفت
از قضا دختر خاله مادر شوهرم تازه اومده بود اینجا دکتر زنان زبانه زنگ زدن واسش برس ک دارن میکشنش خلاصه دکتر زنگ زد درخواست پرونده کرد دکتر نمیداد بهش من از تهران خیلی جاهای دیگه زنگ میزدن ک مراقبم باشن این دکتر بیشعور زیر بار نمیرفت خلاصه سه بار زنگ زد بار اخر پروندم بهش داد با اینکه شیفتش هم نبود فوری دستور داد اتاق عمل آماده کنن من بعد از ۱۵ساعت زجر کشیدن ساعت ۷ونیم شب رفتم اتاق عمل ۸اومدم بیرون
دیگه از اون شب ب بعد خانواده شوهر ک ندیدم هیچ تا یکسال و سه ماه هم نزاشتن ن خودم ن اریا رو ببینن خونمم نیومدن الانشم رو نمیدم ک بیان خودمم بعد یکماه دوماهی در حد نیم ساعت میرم و میام
بخیه ی من خیلی پایینه چرا؟
پس مامانای طبیعی چی اونا دردی میکشن که همه کسی زیربارش نمیشه یعنی دل شیرمیخواد
جوری میجنگن و میخواد هزینه کنن فقط طبیعی نزان 😐
ای وای منکه بارداری استراحت مطلق زایمان زودرس بعدش چسبندگی مثانه تادوهفته سوند داشتم بچه هم تو ان آی سیو بستری بود۳۵هفته بود باسوند و سزارین تو بیمارستان سخت بود سوندم تا پوهفته همراهم بود بعدش افسردگی شدید کرفتم که شک به شوهرم داشتم شوهرم بجای اینکه درک کنه محلم نمیزاشت🥺ولی خداروشکر دخترم سالمه
اخ قربون مامانم برم ک سنگ تموم گذاشت برام هیچوقت لطفشو فزاموش نمیکنم که چیکارا کرد برام باوجود بارداری خیلی سخت نذاشت بعدش آب تو دلم تکون بخوره
و منی که افسردگی دوران بارداری داشتم، کیسه آبم پاره شد، بچه مدفوع دفع کرد تو شکم افتضاح، بعد زایمان افسردگیم شدیدتر شد و زجه می زدم می گفتم من چرا بچه مو دوست ندارم😭😭😭 سه روز اول چشامو حتی رو هم نذاشتم چون بچه م از بدو تولد آلرزی و رفلاکس شدید داشت و انقد گریه می کرد و نمی خوابید و شیر نمی خورد گرسنه بود من حتی آب نمی خوردم که دستشویی نرم. هیچ کس نگفت افسردگیه حال روح و روانش بده. فقط گفتن از بی خوابیه خوب می شی😭😭😭آخ دردای قلبم یادم اومد
وای
من قشنگ ده روز اشک ریختم از شدت درد
البته بخیه ها خیلی زیرتر از شکمه😪
چقدر منت شنیدم 😭😔😭😔مادر ندارم و خواهرام هی منت کردن قشنگ یادمه کاچی میخواستم گفتن بگو شوهرت بخره وسایل بپزیم زعفرون خرید آرد نبات فقط کره یادش رفته بود گفتم زشتع خونه بابام میمونم زنگ بزنم بگم فقط،کره نخریدی نمیپزن قشنگ یادمه نپختن خواهرام 😔😭😔😭😔😭😭
من طبیعی بودم ولی بیشتر از سزارینی بخیه خوردمو درد کشیدم🥲
امان و صد امان از طایفه شوهر
حتی میگن زیر میزی گرفته دکتر سزارین کنه آخه بیشعور وقتی آدم بتونه طبیعی بیاره سزارین نمیکنه که
واییییییییییی چه سخت بود سرفه هم نمیتونستم بکنم
چرا منه مغرور اینو باید جلو شوهرم ببینم و تا استخون درک کنم و اشکام لبریز شه😭😭😭، خصوصا که من فامیلا شوهرمم هرروز تو خونم پلاس بودن ناهار شام، چقدرررر بچم گریه میکرد من حالیم نبود چشه🥺🥺
امان از مادر شوهر ک ب پسرش میگه ادا میاد چیزی نیست این سوز داره
روزی ک مادر شوهر بشم خودم بیشتر از مادر عروسم مادری میکنم
آنقدر درک نشدم و نظرات بیجا شنیدم که نگو
امان از نظرات بیجا
وای دقیقا چه روزای سختی بود🥺
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.