۱۱ پاسخ

پستونک که مثل شیر نیست سردوسال بگیریش
چرا میگیری؟ دختر جاریم ۴ سالشه هنوز داره میخوره
حالا این بزرگه ولی دخترت هنوز وقت داره

چند روز بهانه داره بعد میگذره

دختر من کلا خودش تو چندماهگی ترک کرد.
براش بستنی چوبی درست کن خوشش بیاد سرگرم بازی و نقاشی و خمیربازی بکنش یادش میره🤲🏻

واسه خواب هم میتونی تاریک کنی،لالایی بزاری پشتشو دست بکشی
کم کم لالایی رو قطع کنی و با پیش پیش بخوابونی.

بچه که سیرباشه میخوابه فوری

به مرور میگرفتی،یهو اذیت میشه،حالا کا گرفتی یه دوهفته شاید اذیت کنه یادش میره

اعتیاد داشته خب
الان ادم معتاد فقط دوهفته می‌کشه تا ترک کنه. بعدش کم کم عادت میکنه
السا هم برا خواب وابسته بود ، ازش گرفتم با تلخک و اصولی تر از لحاظ رفتاری، . یمدت رو پا خابوندمش.یک ماه
چند بار دیدم ظهرااا وقتی خیلی خستش خودش میخابع. دیگ عادتش دادم ظهر خودمو میزنم ب خواب. میگم بخاب
یه ربع چپ و راست میشه با خودش حرف میزنه تا خوابش ببره
تازگی شبا هم خودش میخابه
زمان میبره
السا دوهفته طول کشید تا بیقرار نباشه موقع خواب وقتی پستونم نداشت

چند روز تحمل کن درست میشه،عادتش نده به رو پا خوابیدن

منم قصد دارم بگیرمش از پستونک الان تاپیکتو خوندم خودمو تصور کردم تو این موقعیت چقدر سخته
دختر منم خیلی وابستس

از وقتی از پستونک گرفتیش چقدر طول میکشه تا خابش ببره؟

من پستونکی نبود اما برا شیر اذیتم

عزیزم باید چند وقتی بلاخره کنار بیای با همه چیزش عادت کرده دیگه تا بخواد ترکش بدی سخته

دختر منکه پستونکی نیس ولی از اول رو پام میخوابه من مشکلی ندارم ولی اگه تو نمیخوای باید ب خواب مستقل عادتش بدی که خیلی سختی داره

وای ک چه معظلیه این پستونک گرفتن😮‍💨

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۲ سالگی
سلام خانوما ظهر همگی بخیر
اینم میان وعده شیطون خونه 😊
صبح ۴نیم با گریه بیدار شده پا شده میگه مامان تاب 😐 هی گفتم نه مامان بیا اینجا بخواب آخه دو شبه هی بیدار میشه میگه تاب گفتم از سرش بیوفته ولی کلی گریه کرد گفت تاب تاب مجبوری بردم تو تاب گذاشتم به صندلی اشاره می‌کنه ک بیار بشین میگم بچه بخواب میگه مامان مامان رفتم صندلی آوردم اینسری پاشو آورده بالا میگه پا پا. که پاهاشو ماساژ بدم 😐😐😐 میگم من خپابم میاد می‌خوام بخوابم ببین کسی بیدار نیست همه خوابیدن اشاره می‌کنه ک ببرمش از پنجره بیرون رو نگاه کنه 🙄 بردمش نیم ساعت بیرون نگاه کرده حتی گفتم من میرم لالا نیومد رفتم به زور اوردمش گریه کرد ، شوهرم بیدار شده دادم بهش خودم رفتم دراز کشیدم
بیچاره نیم ساعت تابش داد نخوابید میگه شیر درست کن میگم بابا من اینو از شیر شب گرفتم توام هر شب تا گریه می‌کنه میگی شیر بده 😑😑😑 گفتم برو بخواب خودم باهاش بازی میکنم ، یکم کتاب خوندم براش ادا در آوردم
تا آقا رضایت داده خوابیده ، وای یعنی امشب اگه گریه کرد می‌خوام مقاومت کنم تا این تاب از سرش بیوفته 🥴🥴 سه شبه خواب ندارم امشب هم دیگه دو ساعت بیدار بود ۶نیم خوابیدیم 😐
چرا اینجوری شده ؟
نگاه کردم دندون هم در نمیاره ، شکم درد هم ندارد چون آب نعناع میدم بهش ، نمی‌دونم چرا هر شب بیدار میشه میگه تاب 😑😑😑
مامان 🎀انیسا🎀 مامان 🎀انیسا🎀 ۲ سالگی
⭕تجربه از پستونک گرفتن آنیسا⭕
.
از روزی که شیشه و شیر رو قطع کردم انیسا بیشتر وابسته پستونکش شد اکثراا تو دهنش بود
یک هفته بود ک هی پستونک رو با دندوناشو میکشید و هوای داخلش خالی میشد هی پستونک میخریدم همین کارو میکرد
تا ی شب قبل اینک بخوابه اخرین پستونکش هم همین بلارو اورد سرش و بهش گفتم دیگ نیست باید همینو بخوری
همونجوری میخورد پستونک رو🤦🏻‍♂️
عصره روز بعد سر پستونک رو یکم قیچی کردم گذاشتم رو میز ناهارخوری یکی دوبار سراغشو گرف گفتم اونجاست برو بردار
دوبار خورد دید پاره‌س پرتش کرد
گفتم خراب شده دیگه برو بنداز سطل اشغال
رف انداخت و اومد کلی تشویقش کردم و خودشم برای خودش دست میزد
موقع خوابش که رسید یکم بهانه‌شو گرفت گفتم خودت انداختیش بیرون که برو بردار چونک میدونست کجا انداخته دیگ نرف سمتش
دیگ بدون پستونک خابید
اما من همون شب رفتم ی پستونک خریدم گذاشتم کنار اگر نصفه شب اذیت شد بدم بهش اما خداروشکر خابید تا صبح
روز بعدم یکم بهانه‌شو گرف گفتم برو بردار از جایی ک انداختی😂دیگ میرف دنبال بازیش
تا اینک دیگ کم کم فراموش کرد و موقع خواب هم بهانه‌شو نمیگیره
از وقتی ک شیشه و شیر رو گرفتم یک هفته گذشت پستونک رو گرفتم...
.
.
برای هیچکدوم اذیت نکرد خداروشکر
سوالی بود درخدمتم🌹
مامان 🫶آقا علی🫀 مامان 🫶آقا علی🫀 ۲ سالگی
پارت اول :تجربه من در گرفتن شیر از پسرکم
علی شیر خودمو خورده و حالا میخوام بگم چجوری پسرم از شیر گرفتم واسه مامانا که ایده بگیرن
من از یکسالگی به بعد شیر رو بردم روی روزی سه بار قبل خواب شب و ظهر و صبح زود توی خواب یعنی بعد که از خواب بیدار میشد دیگه شیر نمیدادم صبحانه میدادم تا ۱۸ ماهگی
از ۱۸ ماهگی به بعد اول فقط قبل خواب شب و ظهر شیر میدادم بعد وقتی که دیگه میخواست خوابش ببره سیر شده بود ازش سینه رو میگیرفتم میذاشتم روی پام گاهی بیدار میشد دوباره شیر میخورد گاهی هم راضی میشد بخوابه
گاهی هم توی خواب اب یا در حد ۲۰ سیسی اب قند میدادم که دلش اروم بشه یا تشنگیش رفع بشه
بعد که عادت کرد به روی پا خوابیدن اومدم موقع خواب ظهر شیر ندادم ، باهاش حرف میزدم بازی میکردم گاهی بهونه میگیرفت میذاشتم کمی شیر بخوره اما بازم توی هوشیاری ازش میگیرفتم و رو‌پا میخوابوندم بعد که کلا به نخوردن شیر برای خواب ظهر عادت کرد اومدم برای خواب شب هم همین کار رو کردم و همین پروسه رو طی کردم